اينا که ميگفتم نسيم مينويسه:
چه بي تابانه مي نگرمت چه بيهوده تلاش مي كنم چه بي محابا با سرنوشت مي ستيزم با اين كه ميدانم خيلي وقت است كه ازآن من نيستي چرا نمي توانم همانطور كه تو از من گذشتي من هم ازتوبگذرم...
----
... چه رنجي است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن و چه بدبختي آزاردهنده اي است تنها خوشبخت بودن!در بهشت تنها بودن سخت تر از كوير است...
----------------
حالا تو که نمياي ديدن من!
اقلآ دکترت رو که رفتي بشين توي خونه تا من بيام ببينمت
سلامممممممممممممممم
من اومدممممممممممممممممممممممم
چه خبر بوده باز پست قبل؟دو روز نبودماااااااااااااااا
خدائيش مشهد اول و آخر حرفام و دعاهام ختم ميشد به تو و "ني ني بهار"....ايشالا که خدا به برکت همون شب عيدي که اونجا بوديم دست خالي نمي ذارتمون...
در مورد اسم هم چون زياد در موردش شنيدم ميگم شايد بد نباشه به حرفش گوش بدي....يا از اول نمي پرسيدي يا الآن که اينجوري گفته يه تحديد نظري بکن
نميدونمااااااااااا
هرجور ميدونين...
من جديدآ از اسم نگار خوشم اومده...اگه طوري نيست بچه هامون هم اسم باشن تو هم ميتوني بذاري