• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : چقدر دلم زيارت ميخاد ......
  • نظرات : 3 خصوصي ، 16 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    آره منم شنيدم سعدي يه جورايي شده اما از طرفي ميگن اتاق نوزادانش خيلي مجهزتره....اما دکترم ميگه هردوش خوبه و هر دوش هم يه قيمته..ببينيم خدا چي ميخواد شما که رفتي بهم بگو راضي بودي يا نه؟انشالا که خوب زايمان کني عزيزم
    پاسخ

    اگه تا قبل از زايمان شما تونستم بيام بنويسم حتما ميگم بهتون . ممنون انشالا شمام همين طور.
    + sahra 
    salam.ba didane posthaye jadidet khoshhal shodam.ba zoghe faravun khundam ama az khundanesh delgir shodam.shayad chun in darde man ham hast.man ham tu zendegim ba khodkhahihaye ziadi ruberu bude va hastam..faghat mitunam begam ke be fekre un mosafere kuchulut bash.say kon be har gheymaty shad bashy.
    پاسخ

    سلام صحرا جون . تمام تلاشمو مي کنم ولي اين مسافر کوچولو هم يه روز پا به اين دنيا مي ذاره و خودش با سختياي زندگي روبرو ميشه . فعلا که روزگار داره به همه سخت مي گيره و چاره اي هم جز تحمل نيست .....
    + مائده 

    سلام بهار خانم گل

    اول اينکه بابت ني ني تون که هنوز قدم رنجه نکرده به اين دنياي قشنگ يا پر از رنج، پيشاپيش تبريک ميگم.

    دوم اينکه تو زندگي همه دغدغه هايي هست که به مرور زمان حل ميشه يا بخاطر کساني که دوسشون داريم ؛ ميگذريم و مي بخشيم و به روي خودمون نمياريم...

    شروع زندگي منم يه جورايي به زندگي شما شباهت داره؛ هميشه ديده و شنيده بودم که دوران نامزدي بهترين و شيرين ترين دورانه!!! ولي براي من که نبود؛ بگذريم...

    و در آخر از خدا براتون آرامش ميخوام که اگه نباشه انگار هيچي نداريم.

    پاسخ

    سلام عزيزم . بله دقيقا حرفاتونو قبول دارم . بايد با روزگار ساخت کاري جز اين نميشه رکد . هميشه همه چيز مطابق ميل آدم نيست فقط اين تحمل ماست که کم و زياد ميشه و تحت تاثيرمون قرار ميده .....
    به نظرم تو خيلي از من قوي تر هستي ...
    فرق من و تو اينه که تو مي جنگي ولي من سعي مي کنم اوضاع رو تغيير بدم و اگر نشد خودم رو تغيير ميدم و اگر هيچ کدومش نشد تا جايي که امکان داره باهاش کنار ميام ... گاهي هم ديگه هيچ کدوم از اين 3تا جواب نميده اونموقع هست که جوش ميارم و ميزنم زير همه چي ! اينطور موقع ها تازه مسعود شصتش خبردار ميشه که دارم از دست ميرم و يه کمي به خودش مياد سعي مي کنه کمک کنه !!!!!!!!!! البته خيلي دير ميشه امابه عنوان نيروي کمکي خوبه چون اگر غير از اين بود تا حالا هزار بار اين پيوند از هم پاشيده بود! ...
    من خيلي قوي نيستم ... اما تو هستي پس باز هم قوي تر باش
    چون من هم 50 درصد اوقات درد تو رو دارم الان هيچي نمي تونم بگم ( به خصوص در مورد آقايون) اين چند روزه که توي فاز افسردگي هم هستم که ديگه اصلا برام جاي اظهار نظر نمي ذاره...
    باز تو مجردي رو بيشتر تجربه کردي ... من يادم نمياد هيچوقت کاملا مستقل بوده باشم ! موقعي که وقت استقلالم نزديک شد ازدواج کردم.
    شايد واسه همينه که تحمل مي کنم .
    تو هم سعي کن ديگه اينقدر به خوب و بد گذشته فکر نکني ... امروز رو زندگي کن ...
    الان از نظر روحي و جسمي موقعيتت اونطوري نيست که بشيني به اين چيزا فکر کني ... مخصوصا چند روز اول بعد از زايمان اين ناراحتي هاي روحي بيشتر ميشه و اکثرا افسردگي سراغشون مياد... در نتيجه خودت رو قوي تر از اين نشون بده و سعي کن کنترل افکار و ذهنت دست خودت باشه ...
    مي دوني من هم يه جورايي روحياتم شبيه تو هست ولي سعي مي کنم کنترلش رو دستم بگيرم . يه چند روزي هست که شديدا افسرده هستم اما نمي ذارم به من غلبه کنه حالا هر جور که شده ...
    امروز استاد داشت آمار بچه هاي متأهل رو مي گرفت . توي گروه ما 3 تا پسر هستن که 2 تاشون متأهل شدن . استاد برگشت به اون يکي پسر مجردمون گفت : پس فقط تو عقب موندي ؟ ... پسره هم جواب داد : تا باشه از اين عقب افتادگي ها باشه ...
    راستش من هيچ نظري راجع به اين موضوع ندارم . ازدواج واسه من فوايد زيادي داشت خوب البته محدوديت ها و مشکلاتش هم کم نبود ولي خوب آخرش که چي ؟! آدم نمي تونه تمام عمرش رو مجرد بمونه ! يه روز ميرسه که دير شده و از کرده خود پشيمون اونوقت ديگه جايي واسه ازدواج نيست...
    به نظرم طول دادنش هم بي فايده هست .
    پاسخ

    همه حرفا رو قبول دارم منم خيلي سعي مي کنم ولي سعي من بيشتر درونيه تا بيروني يعني دلم يه چيزي ميگه زبونم عکسش رو . باور کن تا همين الان براي اين زندگي خيلي تلاش کردم تلاشائي که جز خدا کسي ازش خبردار نيست ولي بعضي اوقات ديگه کم ميارم . آدميزاده حد تحملش يه اندازه خاصه خوب . وقتي هم کم ميارم نمي تونم تو خودم بريزم اگه تنها باشم با گريه خودمو سبک مي کنم و اگه نه با نوشتن .
    لينکتون کردم
    پاسخ

    ممنون . منم در اولين فرصت اين کار رو خواهم کرد ...
    + توتي 
    اي ول بهار دونه به دونشو تلافي کن مديوني اگه تلافي نکني!!!!!
    پاسخ

    چشم توتي جون اصلا نگران نباش .....
    آخي عزيزم
    ديگه چيزي نمونده فقط يه ماه ديگه
    ايشالا به سلامتي فارغ ميشي و بعد هم کلي با ماشين و ني ني ميري ميگردي
    پاسخ

    ممنون عزيزم . شما لطف دارين .
    + باران بهار 
    چقدم که تو کم از بابک خان مياري..... بازم من باشم مظلومم تو که بقول خودت دونه دونه ش رو اساسي تلافي مي کني.
    پاسخ

    منم فقط شعار ميدم پاي تلافي که برسه دلم نمياد کاري بکنم فقط با فکر تلافي اعصاب خودمو خرد مي کنم .........
    + سارا 
    صميمانه برات دعا ميکنم زايمان خوبي داشته باشي ...
    بله من چون زايمان دومم بود راحتتر بودم يکم هم ترسم ريخته بود
    پاسخ

    مرسي سارا جون . به دعا خيلي نياز دارم .......

    بعدشم

    اينقدر خط و نشون نکش..ناشکري هم نکن..دختر خوبي باش!
    بقيه شم که توي مسنجر گفتيم!

    در اين اماکني که گفتي امامزاده محسن نبود...اونجا نريم؟

    فعلآ دستمون بند دندوناي مامان شده اما هر عصري شد و تو هم ميتونستي بريم...سيد محمد خيلي سر بالايي داره شايد خوب نباشه واسه ت...

    حالا يه کاريش ميکنيم.
    ضمن اينکه در مورد همه اينايي که گفتي من هر موقعش که مشغول کار يکي ديگه نباشم..پايه م..........

    پاسخ

    ممنون زهره جون . نميشه که هميشه تو جور منو بکشي . تو هم کار داري و به اندازه خودت گرفتاري . بالاخره اگه قسمت باشه اينجاها برم وسيله شم جور ميشه . تو پايه بودن تو شکي ندارم عزيزم .....

    باز زدي دنده غر غر؟

    در اينجاست که شاعر ميگه:

    دائمآ يکسان نباشد حال دوران..غم مخور!!

    همين واحد تبليغات و اينا بود که منو به جواب منفي رسوند!!

    ولي خودمونيم بهار ! توي اين پست آنچنان از آقا بابک تعريف کردي که هرکي نشناستش فکر ميکنه خيلي خودخواهه و خيلي هواتو نداره!!!
    البته در بعضي مواردم راست ميگيا
    من ميگم خب مگه چقدر واسه آدم ميتونه سخت باشه که کاري رو بخاطر طرف مقابلش انجام بده؟!!!
    آخه مثلآ يکي از مشکلات مهناز هم اينه که هميشه دلش ميخواسته يه روز صبح زود (قبل از طلوع) کوه صفه باشه و توي اين 15سال زندگيشون حسن آقا هيچ وقت نبردنش!!!!!!!

    چه عرض کنم والا

    پاسخ

    اره قبول دارم گاهي وقتا در مورد بابک بي انصافي مي کنم ولي منم دقيقا همين فکر رو مي کنم که چرا بخصوص توي اين دوران يه کم در مورد بعضي چيزا از خود گذشتگي نداره ؟؟ اون موقعها وقتي يکي باهام درددل مي کرد و مي گفت مثلا فلان مساله خيلي ازارم ميده وقتي ميديدم چه مساله کوچيکيه خندم مي گرفت ولي حالا مي بينم نخير اونا راست مي گفتن حتي کوچکترين مساله هم مي تونه ازار دهنده باشه ....
    چقدر بده که اقايون يه جوري برخورد کنن که انگار بارداري مشکل خود خانوماست و انگار يه زن اونهمه زجر و سختي رو به خاطر خودش ميکشه ...
    ناراحت شدم...
    اگه اين اقا بابک رو ميديدم ميدونستم چي بهش بگم
    پاسخ

    چي بگم والا ؟؟؟؟اينقدر تو اين دوران از دست بابک سختي کشيدم که تمام دعام توي اين چند ماهه فقط اين بوده که خدا ديگه هيچ وقت بارداري رو نصيبم نکنه .
    + باران بهار 

    به به چشم ما روشن بابگ خان اونوخت ما که دوستاي بهاريم طرف شما رو مي گيريم که عيب نداره بگذر و ..... حالا به چه رويي اين حرفا رو بزنيم؟ مگه ميدون جنگه زندگي تون رو ميدون جنگ ديدين واقعاً
    پاسخ

    حالا ديدي بهار خانم اينقدر ازش طرفداري مي کني ؟؟؟؟؟ مي بيني چطوري منو آزار ميده و خودشو مظلوم جلوه ميده ؟؟ ولي صبر کن عزيزم . دنيا محل تلافيست ...
    + توتي 
    سلام عزيزم
    بميرم الهي ... غصه نخور عزيزم اين مدت هم زودي مي گذره ...
    خوب چرا آقا بابک اينجوري مي کنه؟ دلش مياد باهات اينطور تا کنه؟
    خطاب به آقا بابک : اينهمه بهار و ناراحت نکنيد لطفا آهش بگيره بدجور مي گيره ها!!!!
    خوب بود بهار؟ خوشت اومد؟!!!
    پاسخ

    اره عزيزم خوشم اومد ولي انگار شماها هنوز خيل مردها رو نمي شناسيد فکر مي کني مي پذيره که اين رفتارا رو داره ؟؟؟ بازم معتقده کاراي خودش درسته و اشتباه از جانب منه !!!! فقط دعا کن زود راحت شم تا استقلالم برگرده اون وقت يک به يک چنان تلافي اي بکنم که اون بياد تو وبلاگ من درخواست کمک کنه .....
       1   2      >