به به مبارکااااااااااااااااااااا باشه چرا زودتر نگفتي بام براتون لي لي لي دس دس حسابي و توپي راه بندازم حالشو ببريم دختر جون.... حالا تا عروسي وانيا جونم معلوم نيست زنده باشم يا نه تازه اگه حس و حوصله اي مونده باشه واسم
ان شالله که صد ساله به پاي هم پير شين و خوشبخت و شادکام
سلام
من امروز وبلاگت رو خوندم
اول سالگرد عروسيتون رو تبريك مي گم
بعدش هم روزهاي خاطره انگيز مثل ازدواج يا تولد بچه مي گذره ولي خاطرش يه عمر از ذهن آدم پاك نميشه
براي شما سالگرد ازدواج يادآور خاطرات تلخه و براي من روزهاي تولد پسرم اما الان خدا رو شكر همه چي خوبه و با شرايط كنار اومدم
ببخشيد خيلي پر حرفي كردم فقط اومدم بگم كه روزها و يادشون چه خوب و چه بد ميگذرند فقط نبايد بزاريم خاطرشون آزارمون بده هرچند خواه ناخواه آزار مي بينيم
موفق باشي دوست گلم
سلا
اي بابا چرا آقا بابک اين کارا رو مي کنه؟ زير 6 ماه به بچه غير شير هيچي نبايد بدن! گناه داره بچه رو مي ذارين تو تشت آب ....
بهار جونم سالگرد عروسيتون مبارک! ايشالا زنده باشم و از تو اين وب عروسي دخترتو هم بخونم! يعني تا اون موقع عمري هست؟؟؟
خب چرا زود اومدي گفتي؟من ميخواستم فردا بيام بگم...
مبارک باشه سالگرد عروسيتون...
آره اما گذشت..........همين که با من عکس داري خيلي مهمه..هاها
تازه عکساي آتليه تونم که هست
بعدشم راستي من تازه يادم اومد که اون عکسايي که گفتي آخراري حاملگيت گرفتي رو نديدم!