• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : ماجراهاي وانيا و خاله زهره .........
  • نظرات : 0 خصوصي ، 13 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ماشالا . الهي بگردم . چقدر ناز شده .
    پاسخ

    قربونت عزيزم باران تو هم ماشالا نازه انشالا هميشه سالم و سلامت باشن بچه هاي گلت .
    + راضيه 
    واي الهي چه نااااااااازه
    پاسخ

    چشماتون ناز مي بينه جيگررررررررر
    هااااان
    ديدي نمي دونييييييي

    من قدم يک و 66تاس

    فعلآ که انگار اين خونه ها هم سر کاري تشريف داشتن!!!!!!
    پاسخ

    اه !!!!!! پس دفعه قبل اشتباهي گفتي !!!!! امروز وانيا مامانو خيلي اذيت کرده بود مي گفت نميذاشت بذارمش زمين مي گفت همش بغلم کن !!! درست ميشه انشالا . تو خونه اصلا نمي تونم اس بازي کنم چون خط نميده سرکار نمي رسم ...
    قربونت باران بهار جون :)
    بهار زود باش قدرمو بدون
    پاسخ

    قدت ؟؟؟؟؟؟ فکر کنم يک و هفتاده نه ؟؟؟؟!!!!!!!!!!
    + باران بهار 

    عجالتا دمت گرم زهره .... بهار يه عالمه بايد قدر تو رو بدونه .... ميگم خوب با واکسن مامان اينا رو هم مريض کردي هااااااااااا اين ويروس جديد هااااااااا خيلي بد اذيت مي کنن مام يه دور گرفتيم فهلا....

    خدايي بهار خيلي بايد قدر زهره رو بدوني نعمت بزرگيه دوست خوبي مث زهره

    پاسخ

    من که هميشه گفتم زهره واقعا يه دوست عاليه که تو اين دوره زمونه ديگه به اين راحتيا جتئي پيدا نميشه فقط من نمي دونم چطور مي تونم اين همه محبتش رو جبران کنم ؟؟؟؟انشالا واسه عروسي و بچه ش .....
    عرض ادب....
    خواهش ميشه ما کوچيک شماييم!
    الهي من قربون اين فنچول برم خودم تنهايييييييي
    چشه مليحه جان؟خب داشتيم بازي ميکرديم ديگه :دي
    خستگي نداره منصوره جان..خوش ميگذره.......
    زهرههههههههههههه ! اين عکس آخري چيه از جيگر من گرفتي توي اين پوزشن ؟؟؟؟؟!!!
    شروع دوباره کارمندي مبارک ...
    الهي فداي اين جيگر بشم که هر روز خوشکلتر ميشه
    قرمز خيلي بهش مياد
    پاسخ

    ممنون عزيزم . خدا نکنه فداش بشي لطف دارين شما . قرمز اون اوايل بش نمي يومد ولي حالا انگار بش مياد .
    + مامان کيارش 
    زهره جون واقعا خسته نباشي
    بهار خيلي بدي گه اينقدر وانيا رو اذيت ميکني
    پاسخ

    مطمئن باش من خيلي بيشتر از وانيا دارم اذيت ميشم عزيزم . هر روز که ميرم خونه و مي بينمش بيشتر از روز قبل اعصابم بهم مي ريزه که چرا بي مادر رهاش مي کنم ولي فعلا مجبورم .....
    + توتي 


    سلام

    خوب پس بالاخره تغييرات برگشتن سر کار رخ داد!

    حالا خوبه زهره رو داري وگرنه چيکار مي کردي بهار؟

    پس بگو چرا زهره خانوم غيب شدن نگو زبونش اينجاس ديگه مجال واسه وب خودش نداره

    حالا مواظب باش بهار خودت و وانيا سرما نخورين

    بهم سر بزن دلم خيلي واست تنگ شده ها

    ايشالا هر چي زودتر بيفتي رو دور.

    باي.

    پاسخ

    بله رخ داد حالا بعدا مفصل ميام مي تعريفم هر وقت فرصت گير آوردم . من که همش دارم پيشگيري مي کنم وا نگيرم وانيا هم الحمدلله تا شير مي خوره احتمال ابتلاش کمه ولي خوب بازم توکل به خدا . اره واقعا زهره يه نعت خيلي بزرگه واسه من اگه نبود نمي دونم چکار مي کردم انشالا بتونم واسش جبران کنم .
    + فروغ