آقا راستي
من اون پيراشكيه رو رسمآ تكذيب مي كنم
همه شو علي خورد..راست مي گم!فقط تيكه آخرشو ديگه داشت خفه مي شد(دورازجون البته) داد من خوردم
(احيانآ شكلكي كه سووووووت مي زند)
راستي يادم رفت بگم!آقا بابك گويا بهار دچار كمبود مو شده لطف كنيد ازاون معجونا درس كنيد خالي كنيد روسرش!شب عروسي ما آبرو داريم خب
بهار جان اردات داريم مادر
ولي من خوندم!جاااااااااتون خالي!بهار ميخواي تعريف كنم؟
راستي تو هنوز داري موهاتو ميكني؟مگه ديگه مو رو سرت مونده؟ آقا بابك هم كم پيداستا!مشكوك ميزنيد كلا!بههههههههله!گفته باشم!!
پروانه جون خوش اومدي فقط ميدوني اينجا مقاديري شيطنت خون من و زهره و البته بهار(كه گويا بعد ازدواج ميخواد وانمود كنه كه خانوم شده ولي عمرااااا) زياده! ديگه اومدي اينجا ياعلي!بهله! بازم خوش اومدي
زهره جان چوطوري؟هووم؟نيستيا!دلم تنگوليده برات بدجوووووور!تازه ميدوني بديش چيه؟تو امتحانات تموم شه مال من شروع ميشه ولي خب بعدش يه شب تا صبح در اين محيط مجازي درخدمتتون خواهيم بيد!
بهار تو هم موهاتو بكن ببين به كجا ميرسي!آقا بابك يه كمكي به اين آبجي ما بكنيد گناه داره خب!خاطرات طلاييش پريده خب!درك كنيد لطفا!
راستي واااااااي زهره حال كردم از دو در كردن اون پيراشكيه! اون حيف نون بود(دور ازجونتونا) رو هوا دو در ميكرد؟شما ماهرتر ازاون بوديد!اييييييييييي وووووووول!حال كردم! اي خدااااااااا منم دلم ميخواد يكي باشه (مونث باشه ها!انحراف ممنوووووع)من آتيش بسوزونم!
خب ديگه همينا تا بعدا ها!
اي بابا ! مثل اينكه دير رسيدم !!!
سعادت نداشتم بخونم!!
توي اون يكي وبلاگ طبق خواسته شما عزيز كامنت گذاشتم
