سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درددل
درباره وبلاگ


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 11
  • بازدید دیروز: 72
  • کل بازدیدها: 193547



دوشنبه 90 مهر 4 :: 3:22 عصر ::  نویسنده : بهار

سلام . دیگه خودمم اعتراف می کنم که وبلاگم بدجور تار عنکبوت بسته ولی دل و دماغ نوشتن یا هیچ کار دیگه ای رو ندارم .
حوصله هیچ چیز و هیچ کس و هیچ جا رو هم ندارم .
فقط اومدم خودم رو از اتهام تنبلی تبرئه کنم و بگم :

فعلا تا اطلاع ثانوی مجبورید تار عنکبوتای وبلاگم رو تحمل کنید .........


پس فعلا یا علی ....
راستی اگه دوست داشتید واسم دعا کنید
همین ......

 

بعدنوشت ::

 

خدا گوید تو ای زیباتر از خورشید زیبایم

تو ای والاترین مهمان دنیایم

شروع کن ، یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من...

چقدر این شعر قشنگه نه ؟؟؟؟؟
باید اعتراف کنم که از وبلاگ یه بنده خدا کپی کردم انشالا که راضیه چون شعرش خیلی قشنگ بود خواستم بقیه هم بخونن فیض ببرن .

امروز تا ساعت 4 سرکار موندم . بعد بابک یه جا کار داشت دیگه تا اومدیم خونه شد ساعت 5 و ربع . با اینکه خیلی خسته بودم ولی واسه شام کوکوسیب زمینی آماده کردم . الانم که تازه ساعت 8 شبه . بابک تو سالن رو مبل خوابیده و من پای نتم . خیلی حوصله ام سر رفته . روم نمیشه الان برم بخوابم آخه کی 8 شب می خوابه ؟!!!

هنوز شامم نخوردیم .
دلم به شدت پیاده روی در شب می خواد ولی افسوس . پایه ندارم شبا هم می ترسم تنها از خونه بیرون برم .
به همه کسانی که به قول باران دپسرده شدند توصیه می کنم کتاب آخرین راز شادزیستن رو بخونن خیلی کتاب خوب و جذاب و ملموس و واقعی ایه . البته اسم نویسنده اش رو یادم رفته کتاب رو دادم به یکی از دوستام بذارید بیاره می نویسم واستون .

بدنم درد می کنه فردا هم تا شب باید سرکار بمونم . نمی دونم چقدر توان بدنی واسم می مونه ولی خوب مجبورم ..........
خوب دیگه برم اگه بشه بساط شام رو پهن کنم .

فعلا بای بای


 




موضوع مطلب :