سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درددل
درباره وبلاگ


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 4
  • بازدید دیروز: 20
  • کل بازدیدها: 193318



پنج شنبه 91 اردیبهشت 28 :: 10:35 صبح ::  نویسنده : بهار

سلام . حالتون چطوره ؟ خوب هستید ؟ تعجب نکنید که این روزا بیشتر میام علتش اینه که دیگه سرکار نمیرم .
صبحها تا ساعت 9 می خوابم بعدم پامیشم صبحانه ای چیزی می خورم یه دوش می گیرم یا مثلا امروز لباسها رو ریختم تو ماشین .
بابک هم که ساعت 8 میره تا اذان نمیاد بنابراین اگه خونه مامان نرم تو خونه تقریبا کار خاصی ندارم اینه که میام و می نویسم .

از یه نظر خوبه که دیگه هول و استرس سرکار رفتن و خستگی کار و اذیت شدنای اونجا رو ندارم و از طرف دیگه چون تو خونه می مونم حوصله ام خیلی سر میره . اینی که رانندگی نمی تونم بکنم یا تنهائی هم جائی برم بخصوص با تاکسی و اتوبوس ( با اتوبوس که عمرا ) بدجور دست و پام رو بسته .
همشم نمیشه به این و اون گفت امروز بیا بریم اینجا فردا بریم اونجا .
خونه مامانمم از درد مجبوری میرم والا دیگه خیلی خسته کننده شده واسم . مریم که عصر به عصر میخاد طه رو ببره کلاس اسکیت توی پارک . هی اصرار می کنه شماها هم بیاین وقتی ما میریم خودش میره تو زمین اسکیت کنار بقیه مادرا میشینه به حرف زدن ما باید عین بوق بشینیم تو پارک تا دو ساعت تا کلاسش تموم بشه و برگردیم . نه می تونی تکیه بدی نه خیلی میشه پیاده روی کرد یعنی در کل خسته کننده تر از تو خونه نشستنه که منم دیگه خیلی کمتر میرم . خونه مامان هم که من و مامان تنها باید بشینیم و حرف بزنیم . خوب واقعا حوصله آدم سر میره .
بابک هم که ماشالا تو این مدت که من نمی تونم رانندگی کنم نهایت سوءاستفاده رو می کنه و از صبح تا شب ماشین رو می بره و هر موقع هم بهش میگم منو جائی ببر خیلی راحت میگه :
حسش نیست . حالشو ندارم . خسته ام . ماشین دم دره میخای خودت برو .
ولی منو که می شناسید اینها رو نگه داشتم واسه بعد زایمانم که دیگه مشکل رانندگی کردن وجود نداره اون وقت اگه بابک خان رنگ پشت گوششونو دیدن رنگ ماشینم می بینن !!!!!!
اون وقت متوجه میشه به آدمی که نمی تونه رانندگی کنه گفتن جمله : ماشین دم دره پاشو خودت برو یعنی چه !!!!

بخصوص الان که هوا به شدت گرم شده من اینقدر دلم میخاد آخر شبا بریم دم آب تا این چند روزی که آب بازه و قدم بزنیم ولی دریغ از یه بار این کار رو کردن .
یادمه چند وقت پیش بود سر یه قضیه ای به زهره می گفتم که خیلی از کارائی که آقایون توی دوران نامزدی و عقد انجام میدن واحد تبلیغاتشونه واسه جا کردن خودشون و البته معذرت میخام خر کردن خانما .

یادته زهره ما تازه عقد کرده بودیم توی اون روز برفی با اصرار بابک رفتیم کوه صفه ؟؟ یادته چه برفی میومد ؟؟ اما حالا جلوش پرپر بزن که بابا بخدا حوصله ام سر رفته بیا یه سر بریم تا فلان جا .
خیلی راحت جواب میده : حسش نیست ........

از اول حاملگیم دلم میخاست یه امامزاده ای زیارتگاهی دعائی چیزی برم هر بار هم بهش گفتم منو یه سر ببر گلزار شهدا تخت پولاد سید محمد ......
اگه شما محل گذاشتین و به روی خودتون آوردین اونم آورده .
خیلی بده با کسی زندگی کنی که یه خودخواه به تمام معنی باشه . هر وقت هر جا دوست داشته باشه بره . هر کانالی دوست داشته باشه ببینه . خونه هر کس خوشش بیاد بره . هر موقع دوست داشته باشه بخوابه یا بیدار بشه .
و جالب تر از همه اینه که با تمام این اوصاف به من میگه تو خودخواهی .........!!!!!!!
آدم تا مجرده به هر کس رو بزنه برای جائی رفتن یا انجام دادن کاری بخصوص به خانوادش همه با جون و دل براش کار می کنن ولی وقتی اسم کسی رفت تو شناسنامه ات دیگه نه خودت روت میشه هی بهشون بگی این کار و برام بکن اون کار رو برام بکن یا منو فلان جا ببر نه اونا با رغبت قبل برات کار می کنن البته حق هم دارن میگن پس شوهرت چکاره است ؟؟؟؟؟؟
اما نمی دونن که ........
هر چند که من تو مجردیمم وابسته کسی نبودم خودم از پس همه کارای خودم برمیومدم . وقتی تنهائی رفتم ماشینمو قولنامه کردم دیگه شما بفمید چقدر مستقل بودم دیگه بقیه چیزا بماند .....
ای بابا کاش این یک ماه هم می گذشت ماشین برمی گشت زیر پای خودم تا بدونم چطور باید زندگی کنم و کارامو خودم انجام بدم و محتاج کسی نباشم که برام قیافه بگیرن و ادا اطوار در بیارن !!!!
تو این هفته یه روز صبح شال و کلاه می کنم و با آژانس میرم این چند جائی که گفتم تا دلم یه کم آروم بشه . مگه چی میشه تنهام که تنها باشم . موبایل هست اگه مشکلی پیش اومد زنگ می زنم بابام اینا بیان دنبالم .

از کوچکی از وابسته بودن به دیگران متنفر بودم چون وقتی یه نفر حس کرد بهش وابسته ای حالا تو هر زمینه ای نهایت سوءاستفاده رو می کنه . البته من همیشه هم مستقل بودم واسه همینه که الان اینقدر سختمه .
واسه همین چیزاست که هی میگم تو رو خدا دعا کنید هر چه زودتر راحت شم . سختی حاملگی یه طرفه ولی دیدن و تحمل کردن این جور اخلاق و رفتارها خیلی سخت تره اونم برای کسی که تو عمرش منتظر کسی نبوده .
ولی خوب خوبی دنیا فقط و فقط به اینه که می گذره خیلی زودم می گذره . منم منتظر گذشتنشم .
بذار بگذره تا ببینیم خدا چی میخاد ........




موضوع مطلب :