سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درددل
درباره وبلاگ


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 32
  • بازدید دیروز: 32
  • کل بازدیدها: 192994



جمعه 92 فروردین 16 :: 1:21 عصر ::  نویسنده : بهار

سلام . سال نو همگی مبارک . خیلی وقتم کمه . خونه خاله دعوتیم و هنوز نرفتیم . وانیا رو فرستادم اونجا تا دو کلام بنویسم و برم .
سال نو شروع شد . خدا رو شکر بد نبود هر چند اونی که دوست داشتمم نبود ولی خوب بهرحال خدا رو شکر .
دو تا سفر قرار بود بریم کنسل شد و بالاخره بعد خیلی مکافاتها و چیزائی که حالا مجال گفتنش نیست روز شنبه این هفته رفتیم آبادان . توی راه تا سد کارون 3 واقعا جاده خیلی قشنگ بود عین جاده های شمال .
هر چند وانیا یه کمی با توی بغل بودنش منو اذیت می کرد ولی خدا رو شکر قابل تحمل بود . تا چهارشنبه آبادان بودیم و من بخاطر وانیا که پیش هیچ کس جز خودم آروم نمی گرفت خیلی نتونستم جائی برم . ولی خوب دائیم بنده خدا یه روز من و بابک و وانیا رو برد و تمام آبادان و خرمشهر رو نشونمون داد و توضیحات کامل داد که منم دفعه اول بود می شنیدم .
در هر صورت خوب بود خوش گذشت و تجدید روحیه ای بود .
چهارشنبه هم راه افتادیم و برگشتیم اصفهان .
جاده خلوت و خوب بود و این بار جریمه هم نشدیم . به دو دلیل : اول اینکه بابک واقعا همه قوانین رو رعایت کرد دوم هم اینکه من پشت فرمون ننشستم که جریمه سرعت بشیم .
خیلی مختصر نوشتم می دونم . ولی واقعا وقت نیست . عکس هم سر فرصت خواهم گذاشت . حالا کی نمی دونم ؟ هر وقت وانیا چند دقیقه منو رها کنه !!!!!!!!!
وانیا بدجور دیگه داره با این وابستگی شدیدش اذیتم می کنه . از دستش یه لحظه آسایش ندارم .
فقط به این امیدوارم که در آینده بهتر بشه که اونم خیلی نمیشه بهش امیدوار بود .........
خوب دیگه . فقط می تونم عذرخواهی کنم که نمی تونم به وبلاگاتون سر بزنم میخام ولی نمی تونم .انشالا یه روز همه نیومدنام رو جبران خواهم کرد .
خوش باشید تا بعد .........





موضوع مطلب :