درددل آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ
سه شنبه 92 مهر 16 :: 6:47 عصر :: نویسنده : بهار
سه شنبه 92 مهر 16 :: 6:46 عصر :: نویسنده : بهار
چهارشنبه 92 مهر 10 :: 5:20 عصر :: نویسنده : بهار
سلام . الان دقیقا نیم ساعته نشستم رو صندلی کامپیوتر که بتونم بنویسم ولی چون وانیا خانوم نشستن رو میز و دارن با موس کار می کنن چنین امکانی وجود نداره تا اینکه بالاخره پیام بازرگانی شروع شد و دوید برای تماشای پیام بازرگانی ............... چون زود برمی گرده منم زود می نویسم . امروز صبح که طبق معمول این دو هفته با ماشین میخاسم برم سرکار توی زیرگذر آخر خ بزرگمهر با سرعت 120 تا داشتم از کنار یه اتوبوس خط واحد سبقت می گرفتم که یهو در عین ناباوری دیدم که اتوبوس راهنما زد و اومد سمت من ......... واااااااااااااااااای خدایا نمی دونستم چکار کنم ؟ پام روی ترمز بود و دستم روی بوق و تمام تنم به لرزه تا بالاخره اقای اتوبوس محترم متوجه شدن و برگشتن سرجاشون !!!!!!!! فقط به این فکر می کنم که اگه خورده بودم به اتوبوس چی می شد ؟ با اون سرعت ؟ با ماشین گازسوز ؟؟؟؟؟؟؟؟ خدایا چقدر رحمم کردی ......... والا حالا بچه معصومم بی مادر شده بود ......... چقدر خدا بلا از سرمون رفع می کنه و ما نمی فهمیم ........ وانیا برگشت پس دیگه نوشتن تعطیل تا بعد ....... موضوع مطلب : |
||