• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : اولين غذاي وانيا ..........
  • نظرات : 1 خصوصي ، 17 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    آخي نازي
    پس بزرگ شده وانيا کوچولو
    مامان منم براي برادرزادم از اين قابلمه ها گرفته که توش سوپ بپزه زن داداشم
    خدا حفظش کنه
    پاسخ

    ممنون عزيزم .
    + ترانه 
    عزيزم... دلم ني ني خواست...
    پاسخ

    خوب دست بجنبون تنبل ..
    + sahra 
    الهي بگردم .مگه وانيا جون به اين زودي غذا خور شد؟چه زود ميگذره ها . ماشالا .
    پاسخ

    خدا نکنه . اره دارم بش ميدم . قربانت .
    + مامان کيارش 
    بهارجون هم توي لعاب برنجش هم توي حريره
    ميدوني براي بچه هايي که خوب وزن نميگيرن ميگن شکر توي غذاشون بکنين ولي خوب ميدوني که شکر خيلي خوب نيست ممکنه به بافتهاي بدنش آسيب بزنه واسه همين از نبات سفيد استفاده کن
    البته نه زياد که بچه به مزه شيريني عادت کنه يه کمي تا طعمش بهتر بشه در مورد خرما هم هنوز چيزي نشنيدم
    پاسخ

    شکر که نه ولي خرما اضافه کردم بد نشد .
    + توتي 


    السلام عليک ايتها البهار!!!

    خوبي؟

    وايي اين قابلمه مسي دل منو برد!!! منم مي خوام خوب چي مي شه يکي از اين قابلمه ها واسه منم بخري؟ منم دل دارم خوب!!!

    وانيا رو ببين همچين داره مراحل پخت غذاشو نظاره مي کنه مواظبه تا يه وقت خرابکاري نکني

    عيد غدير نزديکه

    التماس دعا ...

    راستي اين زهره کو؟

    پاسخ

    تو بيا مي خرم واست عزيزم . زهره هم همين جاست يه کم گرفتاره مياد .
    + مينا 
    سلام بهار جان من خيلي وقته که ميخونمت ولي اولين باره که واست مي نويسم نمي دونم چرا يه جورايي حس ميکنم خيلي به هم نزديکيم شايد چون همشهري هستيم يا شايدم چون از نوشته هات فهميدم که يه جورايي از نظر اعتقادي مثل هم هستيم اخه از بس توي اين وبلاگايي که هست اعتقادات و دين و ايمان از بين رفته وقتي ديدم راحت حتي از چادرت حرف ميزني خوشم اومد حالا هم خيلي دلم ميخواد يه وبلاگ داشته باشم تا منم بتونم خاطراتم را بنويسم اخه من خيلي تنهام خيلي زياد.فکر ميکني اينجوري بتونم دوست پيدا کنم کمکم ميکني
    پاسخ

    سلام عزيزم . خيلي خوب کردي نوشتي . خوب تو که خيلي وقته مياي زودتر نظر ميذاشتي دختر !!!!! وبلاگ داشتن اصلا به خاطر همينه که راحت بنويسي . چطور اون بي دين و ايمانها راحت از بي قيد و بندياشون بنويسن اون وقت ما که با خدا يه ذره آشنائي داريم خدامون رو پنهان کنيم ؟؟؟ نه عزيزم خيلي زود يه وبلاگ راه بنداز منم به همه دوستام معرفيت مي کنم و خيلي زود يه عالمه دوست پيدا مي کني . همين الان هم مي توني از روي پيوندهاي من بري تو وبلاگاشون و باهاشون آشنا بشي . دوستاي خيلي خوبين همه شون .
    سلام بهارجون
    خدا دخترتونو براتون نگه داره ... چقد نازه
    ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله
    عزيزم بچه رو گذاشتي اونجا ، يه لحظه حواست نميشه وول ميخوره ، خداي نکرده ميافته زمينا ...
    لطفا نذارش رو اپن ... من دلم غش رفت ... ترسيدم
    پاسخ

    سلام عزيزم ممنون . نه عزيزم حواسم بهش هست نگران نباش .
    + سارا 
    اخخخخخخخخخخي دخترمون نيافته از رو اپن........
    چه لمي هم داده ناقلا
    پاسخ

    نه بابا اپن ما پهنه جا براي يکي دو تا غلت زدن واسش مي ذارم بعدم کنارشم همش .
    بيخودي خصوصي,شد ,عموميش کن.....
    مامان عکسشو ديدن ميگن خطرناکه حالام که شيطون شده و مي غلطه بيشتر مواطب باش........
    آقا مسعود کلي هم از طه کيف کرده بود ميگفت وايساده ور دستشو کمکش کرده و اينا......
    منم رفتم بهش گفتم پورسانت منو بده

    پاسخ

    پورسانت رو که به منم بايد بدي چون من تبليغ کردم نه تو . پرده هاشونم خدائيش قشنگ شده بود دستشون درد نکنه . در مورد اپن هم خودت که ديدي اپن پهنه منم سرش رو مي ذارم کنار دسته مبل که نرمه که اگه غلتيد رو دسته مبل باشه . در مورد طه هم خيلي نگرانم تا خوبه خيلي خوبه ولي وقتي بخصوص من و بابک رو مي بينه به شدت بد ميشه . دلم خيلي مي سوزه براش بدجور از محبت من و بابک نسبت بهش کم شده و بچه عميقا اينو حس کرده . به مامان هم سلام برسون .
    + مامان کيارش 
    غذا خوردنشم مبارکه
    بهارجون يک هفته که شد ديگه براش حريره بپز چونکه ممکنه دل درد بگيره حريرشم اول با آب درست کن بعد از چند روز براش با شير بپز
    انشاله که خوب باشه و خوب غذا بخوره
    اگه ميخواي وزن بگيره يه تيکه کوچيک نبات سفيد هم بنداز توش
    من حريره کيارش رو بعضي وقتها با کنجد و پسته و بعضي وقتها با گردو و گاهي بادوم درست ميکنم
    خلاصه که بايد تنوع بهش بدي ولي حواست جمع باشه که حساسيت نداشته باشه
    اگه چيز جديدي هم بلدي به منم بگو
    خوب خيلي بهت ياد دادم هرجت خيلي رفت بالا
    پاسخ

    تو حريره نبات بريزم يا تو لعاب برنجش ؟ والا من خودم خيلي چيزي بلد نيستم از مامانم دستور مي گيرم هر کار اون بگه همون کار رو انجام ميدم حالا اگه چيز خاصي گفت بهت مي گم . فقط مدام به من ميگه خرما رو تو آب جوش حل کن قاطي لعابش کن من هنوز از تنبلي اين کار رو نکردم .
    عيدت مبارک
    خطرناکه بچه رو اونجا نذار! دلم ريخت!!!!
    پاسخ

    عيد تو هم مبارک . باشه از اين به بعد بيشتر مراقبم
    + باران بهار 

    بهار جان من زود نيست به بچه غذا بدي؟ زوده هااااااااااا

    دل گنده چجو اينو گذاشتي رو اپن خودت رفتي آشپزي

    پاسخ

    نه بهار جون زود نيست تو 6 ماهه . تا خودم خونم بايد عادتش بدم که بعد رفتنم سرکار اذيت نشه . خدا رو شکر بهشم ساخته انگار . بعدشم عزيزم من جفتشم در حال آشپزي دور نيستم ازش که ..
    + فروغ 
    عيدت مبارک...اون فندق رو ببين...مواظب باش تو مس چيزي نسوزوني و شعله اش هم پايين باشه چون قلعش زود ميره و قرمز ميشه کفش اونوقت هي بايد بري سبزه ميدون بدي سفيدش کنن
    پاسخ

    يه بار سوخت يعني دفعه اولش سوخت شعله اش هم هميشه پايين مي ذارم بعدشم تو فکر کردي من اهل اين کارام ؟؟؟ بلافاصله ميره سطل آشغال !!!!!! فکر کنم يه 7 هشت سالي هست سبزه ميدون نرفتم فوق العاده بدم مياد از اونجا .


    عزيززززززززززززززززززززززززززم

    واي هرچي ياد حرکت ظهرش مي افتم خنده م ميگيره

    خيلي باحال بود...

    ضمنآ من بازم عصبانيم...يهو ديدي بزنم کلآ زير همه چي

    عيدتم مبارک
    هرچند به قول داداش عيد ببعي هاس!!

    راستي

    ماهم رفتيم سي و سه پل...باحال بود خوشم اومد...اما ديگه بسي خسته بوديم و شديم و هستيم!

    پاسخ

    از اين حرکتها زياد مي کنه . تو که بابا کلا قاطي . اصلا تعجبي نداره . واي منم خيلي خسته بودم اگرم با وانيا جائي مي رفتم روزگارمو سياه مي کرد ولي دلمم خيلي مي خاست برم .....
       1   2      >