• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : هيچ کس منظور منو نگرفت ........
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مينا 
    بهار جون سلام نميدونم منو يادته يا نه؟من فقط ميخوام تجربه اي که خودم از کار کردن داشتم رو بهت بگم من يک سال پيش موقعيتي برام فراهم شد که بيرون کار کنم تا قبل از اون توي تو رشته ي تحصيليم توي خونه فعاليت ميکردم پارسال که مجور شدم خودمو براي کار بيرون محک بزنم فهميدم اين کاره نيستم چون هر چقدر هم سعي ميکردم وظايف همسري ومادريم را به جا بيارم بازم يه جاي کار ميلنگيد دخترم تازه رفته بود کلاس اول خدا ميدونه هنوز که هنوزه حسرت اون لحظه ها را ميخورم که نتونستم درست بهش برسم حتي چند بار به خاطر کارم ديرتر رفتم دنبالش واون توي مدرسه مونده بود با چشم گريون وخاطره هايي که هنوز که هنوزه يادشه وقتي هم که تابستون شد هروز صبح اين طفلي رو خواب وبيدار دنبال خودم ميکشوندم ميبردم خااصه اش اينکه بچم از تابستونش هيچي نفهميد الان بچه دومم دو ماهشه و من مجبور شدم کارم را کنار بذارم ولي خيلي خوشحالم که مجبور شدم چون اگه به خودم بود شايد اين کار رو نميکردم وهمون طور کجدار ومريض والبته با اعصاب خورد ادامه ميدادم ولي حالا کنار پسر ودختر نازم راضيم نميگم کارت رو کنار بذار يا ادامه بده چون هر کسي شرايط خودش رو بهتر ميدونه من ميگم اول اينکه ببين چه جوري شادي وراحتي دوم اينکه فکر اينده را هم بکن فکر وقتي که شايد شايد از نظر بچه داري تو شرايط مشابه من قرار بگيري به نظر من خانمهايي که ميرن سر کار دو دسته اند يکي اونايي که از نظر مالي نياز دارن يا دوست دارن مستقل باشن دسته ديگه اونايي هستن که کار بيرون از نظر روحي ومفيد بودن ارضاشون ميکنه.البته اينا نظراي شخصي من بود.يادته گفتم خيلي تنهام وميخوام وبلاگ زنم گفتي کمکت ميکنم هنوز نتونستم بنويسم چون پسر کوچولوي من از اون پسراس شب زنده دار ونااروم .
    پاسخ

    اره عزيزم يادمه . اتفاقا منتظرت هستم هميشه . زودتر وبلاگت رو راه بنداز تا منم ازت خبر داشته باشم . گاهي وقتا خدا يه راههائي رو ناخواسته جلوي پاي ادم ميذاره که خيلي به خير و صلاح ادمه . منم اين چند روز خيلي دعا کردم که هر چي خير و صلاح منه سرراهم قرار بده . مي دوني تو خونه نشستن هم واسه من خيلي سخته چون کلا ادم فعال و پرجنب و جوشي هستم ولي خوب نگراني بابت وانيا خيلي اذيتم مي کنه . توکل به خدا از دوشنبه ديگه ميرم سرکار بالاخره انشالا هر چي خيره پيش مياد ...... بازم بيا مينا جون منتظرتم .