بابا چه خبره!يكي مارو تحويل بگيره!اصلا حالا كه اينطور شد متاهلا با هم حرف بزنن منو زهره هم باهم!
(حالا زهره من شخصا خودم به خدمتت ميرسم اگه حالاحالا هاا فكرازدواج كني چون اونوقت من ديگه شخصا فقط بايد سوت بزنم!(همون كه سوت ميزنه:دي))
بله فائزه جااااان تبريك! انشاالله عشقتون هميشه مثل همين الآن گرم باشه و دلچسب!ما كه خوشحاليم كه دوستامون به مراد دلشون رسيدن(بابك خان و همسرفائزه جان بي زحمت گوشاتونو بگيريد) ديگه هيچ اكشالي هم نداره كه من اينجا تو غربتم! هي يكي نيست حال مارو بپرسه!
بهار شوخي ميكني؟آخر هفته مياي پيشم؟كي؟خب آخه خسيس يه اس ام اس فقط14تومان برات ميفته!
بابك خان بالاغيرتا رو اين بهار كار كنيد يه كم مارو تحويل بگيره!منو طفلي تو غربت از كجا مي فهميدم تو قراره بياي!به جاي من به بقيه اطلاع رساني ميكنه!
اونوقت بياي اينجا من بايد شيريني بدم يا تو؟ هووم؟
ولي خدا وكيلي ازدواج نصف دين آدمو كامل ميكنه شيرينيش در اولويته! ولي دانشگاه كه اينطوري نيس نه؟
در ضمن قضيه قضيه همون حاجت قديميه فقط اين روزا تو غربت بيشتر فك ميكنم بيشتر دلتنگ ميشم!
زهره جون بهار كه اومد تو هم ازاونور بيا!اوكي؟
ولي به جاااااااان خودم يكي نيستيد!حالا اگه يه زماني انشاالله اگه همو ديديم مفصل بحث خواهيم كرد!
ديگه هم همينا!
راستي بابك خان بهارو كه اذيت نميكنيد؟ هشدارهاي منو زهره رو كه تو وبلاگامون خونديد؟خلاصه كه به قول زهره بهار يه دونه س اما حواستون نباشه يهو ديدين يه لشكره:دي
خدا پدر مادر اونيو كه تو خوابگاه سايت راه انداخت بيامرزه!دلم وا شد