درددل آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ
یکشنبه 89 بهمن 3 :: 9:50 عصر :: نویسنده : بهار
سلام . خیلی وقته که نبودم و الان هم اینقدر خسته ام که حتی توان نوشتن هم ندارم . چند وقتیه که خیلی گرفتارم . چند وقتی بود که دفتر بابک به علت نیومدن مجوز جدیدش که دفتر خدمات ارتباطی رو به دفتر پیشخوان دولت تبدیل می کرد ، تعطیل بود و ما منتظر بودیم بیاد تا دوباره شروع به کار کنیم . بابک از من خواسته یه کم تو کارای دفتر کمکش کنم و منم که پطروس ............ البته از نوع کارشم خوشم میاد ولی خب مشکل اصلی کار خودمه که به راحتی قابل حل نیست ........... یه هفته رو امتحانی روزای زوج تا 8 شب موندم سرکار و فرداش رو نرفتم ببینم چی میشه که صدای فضولها و حسودها و نخاله ها بالا رفت و هر کس یه جوری سعی کرد جلوگیری کنه از این کار . البته خودمم خیلی خسته می شدم ولی خوب حالا دیگه قرار شده یه چند هفته ای رو فقط دوشنبه ها تا شب بمونم و سه شنبه هام آزاد بشه ببینیم چی میشه . پنجشنبه و جمعه و شنبه رو وقت گذاشتیم واسه تغییر دکوراسیون دفتر . پنجشنبه زهره هم اومد دنبالمون و کلی هم کمک کرد و کلی هم خسته شد . ولی خوب خدا رو شکر خیلی بهتر و زیباتر از قبل شد . امیدوارم که خوب هم کارائی داشته باشه و آخر عاقبت به خیری توش باشه . شمام دعا کنید . اگه نمیام نت خیلی گرفتارم . معذرت میخوام از همه دوستانی که جواب کامنتاشون رو ندادم چون واقعا نتونستم . ولی مثل همیشه حضورشون باعث قوت قلبمه . واسه اربعین به همه تسلیت میگم و به شدت التماس دعا دارم ......... قربان شما ............ موضوع مطلب : |
||