سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درددل
درباره وبلاگ


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 24
  • بازدید دیروز: 22
  • کل بازدیدها: 198783



جمعه 88 خرداد 15 :: 12:41 صبح ::  نویسنده : بهار

سلام
امشب اومدم تا با نوشتن ، یه کم از نگرانیهامو کم کنم . خدائیش خیلی نگران این انتخابات هستم .
میترسم همه زحمتای احمدی نژاد دود شه بره هوا . دیشب بعد از اون مناظره احمدی نژاد با موسوی خیلی دلم واسه احمدی نژاد سوخت . گناه داره بخدا . آخه چند نفر به یه نفر بی انصافا ؟؟؟؟؟؟
افتادن به جون جونای خام و بی اطلاع از همه چی . اونام نمیفهمن که فقط شدن وسیله دست اینا واسه رسیدن به هدف . خدایا خودت بخیر بگذرون .
امروز رفتیم بیرون شهر . میخاستیم بریم پل زمان خان که سر از زرین شهر درآوردیم . البته خوب بود بد نبود . همین قدر که بعد از مدتها آب دیدیم خودش خیلی بود .
اما حسابی سوختیما . صورتم داره گزگز میکنه هنوز . طاها کیف کرده بود .
جاتون خالی خوش گذشت . صبحانه تخم مرغ ، نهار کباب و عصرانه آش رشته ای که عماد درست کرد خوردیم . جاتون خیلی خالی بود . خوش گذشت .
اومده بودم فقط از انتخابات بنویسما ولی گفتم خاطره امروزم ثبت کنم . راستش وقتی بعد از یه مدت میام و خاطرات قبلی رو میخونم خیلی چیزائی که یادم رفته واسم زنده میشه و حس خیلی خوبی بم دست میده . واسه همین حیفم میاد ننویسم .
ولی الان که دارم تو تاریکی می نویسم چشام داره درمیاد ولی بازم به نظر خودم ارزشش رو داره . امشب یه وب جدید ساختم تا توی اون وب بجای ثبت خاطرات روزمره مطالب قشنگ و آموزنده بنویسم . امیدوارم که بتونم این کار رو بکنم .
خوب دبگه فعلا ..............
راستی آدرس وب جدیدم بهار 1359 است . چون نشد انگلیسی بنویسم فارسی نوشتم . شما خودتون درستش کنید . ولی اگه اومدین حتما نظرتون رو ثبت کنید لطفا ........
قربان شما بای




موضوع مطلب :