درددل آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ
جمعه 90 دی 9 :: 11:29 صبح :: نویسنده : بهار
سلام . می دونم پست قبلیم همش نق و غر بود چون حالم خوب نبود . ولی امروز میخام یه شعر قشنگ براتون بذارم که یکی از همکارام دیروز واسم ایمیل کرده . خیلی قشنگه واسه همینم میذارم شما هم بخونید . گوشه ای از مناجات موسی و شبان خدا از هرچه پنداری جدا باشد
خدا هرگز نمی خواهد خدا باشد
نمی خواهد خدا بازیچه ی دست شما باشد
که او هرگز نمی خواهد چنین آیینه ی وحشت نما باشد
هراس از وی ندارم من
هراسی زین اندیشه ها در پی ندارم من
خدایا بیم از آن دارم
مبادا رهگذاری را بیازارم
نه جنگی با کسی دارم نه کس با من
بگو موسی بگو موسی پریشانتر تویی یا من؟
نه از افسانه می ترسم نه ازشیطان
نه از کفر و نه از ایمان
نه از دوزخ نه از حرمان
نه از فردا نه از مردن
نه از پیمانه می خوردن
خدا را می شناسم از شما بهتر
شما را از خدا بهتر
خدا را می شناسم من قشنگ بود ؟ من که خیلی دوست داشتم امیدوارم شما هم خوشتون اومده باشه ..............
موضوع مطلب : |
||