سلام
جالبه چون بازم شب جمعه است . البته خیلی هم عجیب نیست چون در طول هفته اینقدر بیخودی علافیم و مشغول که دیگه به هیچی نمیرسیم .می مونه شبای جمعه . بخصوص که دیگه فردا برنامه کوه هم نداریم . ولی خدائیش خیلی دلم میخاد برم کوه .
یه حس خیلی خوب بهم میده . بگذریم ...............
اومده بودم حرف دلمو بنویسم ولی می بینم انگار هیچ حرفی تو دلم نیست . واقعا وقتی فکر می کنم هیچ حرفی واسه زدن به دیگرون پیدا نمی کنم . خدایا چقدر این حس آرامش رو دوست دارم هر چند که بعضی وقتا یه چیزای حتی خیلی کوچیک ممکنه تحت الشعاع قرارش بدن ولی بازم خیلی خوبه .
چند روزی بود سر کار درگیر بودم من بیچاره شدم سپر بلای مسئول خودمو رئیس حسابداری و مسئول درآمد. اونا با هم دعواشونه من بیچاره شدم وسیله لج و لجبازی . رئیس خودم میگه کار رفع نقص رو تموم کن بیا بریم بایگانی. مدیر بیمارستان میگه نه باید همین جا بمونی مسئول خودم چپ افتاده بود که پس برو همون جا زیر نظر درآمد من تو رو بعنوان نیروی مدارک پزشکی نمیخام خلاصه چه مصیبتی کشیدم تا راضی شدن روزا تا ساعت 10 برم بایگانی 10 به بعد بیام درآمد . مجبورم دیگه برا اینکه قائله ختم شه باید این کارو بکنم چاره ای نیست تا ببینیم چی میشه .
امروزم که کمیته مدارک پزشکیمون بخاطر عدم حضور یه مشت آدم بی حواس کنسل شد . دکتر حسابی عصبانی شد ولی خدا رو شکر خیلی تقصیر من نبود هر چند که منم بعنوان دبیر کمیته یه کم مقصر بودم ولی نه اونقدرا ولی خوب شد کنسل شد اصلا آمادگیشو نداشتم . نه آمادگیشو نه حوصلشو ..........
خوب حالا تازه میخایم بریم سر حرف دل
ولی اول باید ببینیم دل یعنی چی ؟
خدایا یعنی دل واقعا چیه ؟ چه سریه که همه درد و مشکلات مربوط به این دله ؟
چه رازی تو این یه ذره گوشت نهفته است که همه رو بیچاره کرده ؟
کاش می دونستم !!!!!!!!!!!!
کاش می دونستم سرمنشا این همه درد و غم و دلتنگی و ناراحتی که گهگاه حتی سراغ من بی دلم میاد از کجاست ؟
خدایا یه عمره دارم دنبال جواب این سوال می گردم و جوابی پیدا نمی کنم .
چرا گاهی اوقات یه احساس کوچیک میشه همه زنوگیت و هر چی بیشتر سعی می کنی نادیده بگیریش کمتر موفق میشی ؟؟؟؟؟
خدایا عشق چیه ؟ عاشق کیه ؟
یعنی اونائی که مدام شعار میدن من بی تو می میرم راست میگن ؟
پس چرا من تا حالا نشنیدم کسی از عاشقی بمیره ؟
آره خدا می دونم همش یه مشت خالی بندیه مسخره است . یه مشت خودخواهی و حسادت ..........
حوصله حرف زدن و فکر کردن بهش رو ندارم .
من فقط یه چیزو میدونم اونم اینه که : توی تمام وجودم یه چیزی مدام صدا می کنه و منو دنبال خودش می کشونه
و میگه :
خدایا به اندازه تک تک آفریده هات که حتی از وجود خیلیاشونم بی خبرم دوست دارم . خدایا به اون اندازه ای که نمی دونم چقرده دوست دارم .
خدایا من به دور از همه چیز سیاست ، دین ، قرآن ، این ، اون و همه چی فقط و فقط دوست دارم !!!!!!!!
دوست دارم چون تنها چیزی هستی که تمام وجودم ثانیه به ثانیه داره دوست داشتنتو فریاد می زنه
ولی خدا در عین حال چقدر دلم واست تنگه .
وقتی میگم دوست دارم بمیرم همه فکر می کنن بخاطر ناامیدیه ولی اونا نمی دونن که من دلم واسه تو تنگه نه امید.
تا وقتی تو هستی امید و ناامیدی چیه ؟
تا وقتی تو رو دارم ترس و گلایه واسه چی ؟
یه زمانی میشنیدم می گفتن هر چه از دوست رسد نکوست باورم نمی شد ولی حالا دارم با تمام وجود درکش می کنم
خدایا واسه هرکی نیاز باشه حرفمو اثبات کنم واسه تو نیاز نیست !!!!!!!!!!
خدایا خیلی دوست دارم م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م م مممممممممممممم ............
موضوع مطلب :