• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : خيلي خسته شدم خيلي .........
  • نظرات : 4 خصوصي ، 23 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + مامان کيارش 
    بهارجان به خدا توکل کن همه چي درست ميشه تو که ميدوني مردا هميشه نسبت به زنها کمبود دارند ولي هميشه ادعا ميکنن که بهترينند
    خره اگه حرص بخوري شيرت کم ميشه ها
    حالا ديگه خودداني از من گفتن بود
    پاسخ

    توکل به خدا . منم هميشه ميگم که مردا فقط اسما مردن والا خيلي وقتا نسبت به خانوما ضريب هوشي پائين تري دارن . حرص خوردناي من مال يه روزه بعد خوب ميشم نگران نباش . کيارش چطوره ؟؟ يه روز پاشو بيا اينجا خونه تون که نزديکه ....

    آقا فقط من يه چيزي بگم...

    دوستان سوء تفاهم نشه! در اين قسمت از کامنت بهار:

    "ديگه حق نداري مريم رو با زهره مقايسه کني ."

    اين زهره اي که گفت منظورش من نيستماااااااااااااااا
    منظورش خواهرزاده ي آقا بابک هست.

    البته اون زهره بعدي که گفته مي تونه قضاوت کنه و اينا..من رو گفته اما منم فعلآ صحبتي ندارم.

    هردوشون (يعني آقا بابک و بهار) خودشون خوب مي دونن که بايد چيکار کنن تا اين مشکلات پيش نياد..اما نمي دونم چرا بعضي وقتا اين کار رو نميکنن؟!!

    بارها وقتي خونشون ميرم به بهار گفتم که به خدا کيف ميکنم از اينکه خونه زندگيت روبراهه (منظورم فقط ظاهرش نيستا..کلآ) کيف ميکنم که رفتيم يکي يکي اين وسايل رو گرفتيم و الآن خداروشکر همه چي همونجوره که بايد باشه...ب
    عدش سيسموني و حالا هم حضور وانيا توي زندگيشون....

    اونوقت به نظرم خيلي خيلي ناشکري هست که سر اين حرفاي صدتا يه غاز بخواين زندگي رو به خودتون تلخ کنين....

    چون شما واقعآ هردونون خوبين..فقط قدر همديگه رو ندارين گاهي اوقات متآسفانه!

    ---

    همين!

    پاسخ

    زهره خانوم ما هم شاکريم که خدا رو شکر با وجود اون همه مشکلي که تو هم در جريانش بودي و هستي زندگيمون تا حالا خوب يا بد پيش رفته و به اينجا رسيده ولي عزيزم بعضي وقتا يه سري چيزاي خيلي کوچيک اينقدر روح ادم رو ازرده مي کنه که ديگه تحمل هيچي رو نداري . منم مي دونم بابک خيلي محاسن داره خيلي بيشتر از اطرافيانم ولي بعضي معايب اگرچه در ظاهر کوچيکن ولي در باطن اثرات خيلي بدي دارن . نميخام به انزوا کشيده بشيم .


    يک ماهه شدن وانيا مباررررررررک

    پاسخ

    مرسي . امروز به همين مناسبت مامانم اينا رو به کباب برگ نيک دعوت کرديم ....
    ايول به سارا جون...
    موافقم
    آقا اصلا منم مثل باران بهار ميشم اصلا (همون بهار خودمون) . هر دوتاتون تغيير کنيد .
    پاسخ

    تغير مي کنيم .......
    من دفعه پيش کامنت ها رو وقت نکرده بودم بخونم
    بهار جون خيلي خيلي ببخشيد ولي حالا که حرفاي هر دوتان رو شنيدم من به آقا بابک حق ميدم . البته تو تقصيري نداري اما فکر مي کنم بايد طرف شوهرت رو بگيري.
    حرفاشون منطقي هست . راستش منم شايد توي شرايط ايشون شبيه آقا بابک رفتار کنم.
    پاسخ

    مليحه خانوم من همين الانم اگرچه بابک خلاف اين فکر مي کنه ولي در عمل طرف بابکم يعني مجبورم باشم چون دارم با اون زندگي مي کنم . خانواده من محاسن خيلي زيادي دارن بابک هم اينو مي دونه ولي اتلاف نظرهائي هم وجود داره که اسمش عيب نيست . من از بابک نخواستم مثل اونا يا تابع اونا باشه نميخامم . من فقط ازش ميخام عاقلانه و منطقي رفتار کنه و مردم دار باشه . بخدا بدترين حرفها رو هم ميشه با لحن خوب زد ولي اگه لحنت بد باشه بهترين حرفت هم شنونده نخواهد داشت . والا من خودم با بابک از نظر اعتقادي خيلي جورترم تا خانوادم ........
    + مليحه 
    حتي يک کلمه هم نمي تونم بگم...
    آخه مشکلات ما هم کم نيست. شما يه جور ما هم يه جور ...
    حقيقتا من هم خيلي وقتها خسته ميشم
    توي روابط شما تو صبورتري ولي توي روابط ما، مسعود خيلي صبوره...
    من تحملم اصلا زياد نيست.... تحمل مي کنم ... يه بار ... دوبار ... سه بار ... ديگه به يه جايي برسم که تحملم تموم بشه همه چي رو به هم ميريزم... همه چي ها !
    نمي توني باور کني چقدر اخلاقم بووووووووووووق ميشه
    در نتيجه من در اين مورد حرف نزنم بهتره
    پاسخ

    کي گفته من صبورترم ؟؟؟؟ اتفاقا هميشه بابکه که صبوريش بيشتره به اين مواقعي که مي زنه به سرش و يهو خيلي غيرقابل تحمل ميشه نگاه نکن توي بقيه مواقع خيلي تحمل مي کنه ولي خوب يهو هم مي زنه به سرش ......
    + توتي 

    بهار جونم کجايي عزيزم؟

    بيا يه خبر از خودت بده ...

    البته با خبراي خوب بيا

    پاسخ

    من که همين جام عزيزم . ديگه خبراي خوب کمتر جائي پيدا ميشه ..
    + راحله 
    من کاملا تورو درک ميکنم .تصور کن من اين مشکلاتو داشتم تو شهر غريب با يه فرهنگ کاملا متفاوت . خيلي حساس بودم .همش ميخواستم کاراي همسرم و براي خانواده وکاراي خانوادرو برام همسرم توضيح بدمو توجيه کنم واقعا خسته و کلافه شده بودم .اما يکبار تصميم گرفتم ديگه اينکارو نکنم هرکسي هرجور هست باشه چرا من همرو توجيه کنم و رفتار همرو توضيح بدم من فقط مسئول رفتار خودمم نه ديگران .بهاره جان تاثيرش فوق العاده بود باورت نميشه همه چيز خيلي بهتر شد بهت پيشنهاد ميکنم همين کارو بکن تو مسئول رفتار همه نيستي چه همسرت و چه خانوادت .پس يکبار تصميم جدي بگير که ديگه به رفتار بين همسرت و خانوادت کاري نداشته باشي اولش سخته ولي نتيجش فوق العادست !
    پاسخ

    همين تصميم رو هم گرفتم چون ديگه خيلي خسته شدم يعني يه جورائي ديونه شدم . از پس هيچ طرف برنميام مدام بايد بگم نه منظور اين اون نبود منظور اون اين نبود مگه چقدر آدم جون داره که اينقدرش رو بخاد حرص و جوش بخوره . به بابک هم گفتم ديگه به من نگو چرا فلاني اين جوري کرد اون جوري گفت چکار کرد به قول تو 5 تا انگشت که مثل هم نيستن من يه اخلاق و رفتار دارم اونا يه اخلاق و رفتار ........
    راستي عزيزم اينقده حرص نخور رو شيرت تاثير داره بچه گناه داره
    چي بگم والا
    من تجربه هيچکدوم از اين چيزا رو ندارم
    ولي فکر کنم با مديريت و سياست تو هست که همه چي حل ميشه
    بايد يه جوري همسرت و خانواده ات و رفتارهاي دو طرف رو مديريت کني که نه سيخ بسوزه نه کباب
    شايد افسردگي بعد از زايمان باعث شده اينقدر رو همه چي حساس باشي و اذيت بشي کاش همسري هم يه کم رعايت اين حال و احوالت رو بکنه و بذاره يکم زمان بگذره
    راستي بچه کوچيک همينه ديگه نبايد زياد روش حساس بود همه خود بچه اذيت ميشه هم اطرافيان!
    پاسخ

    منم نمي دونم چي بگم نيلوفرجان . مديريت و سياست وقتي به کار مياد که يه طرف اقلا به حرفت گوش کنن ولي وقتي دو طرف حرف خودشون رو مي زنن کاري از دست تو برنمياد . نمي دونم شايد گذشت زمان همه چيز رو حل کنه والا من که ديگه خسته شدم ....
    + sahra 
    ماهيان از تلاطم دريا به خدا شکايت بردنند .
    چون دريا ارام شد خود را اسير تور صياد يافتند .
    تلاطم هاي زندگي حکمتي از سوي خداوند است .
    پس از خداوند بخواهيم دلمان ارام باشد نه زندگيمان .../.
    پاسخ

    قشنگ بود ....
    + باران بهار 


    هردو تون دارين با مسخره بازي و تاثيرات معمول ديگران تو زندگي ها کوفت قاطي زندگي تون مي کنين آقا بابک اگه نگين از دوستت دفاع مي کني بايد بگم شما بيشتر از بهار مقصري .... حرفا و گله کگي هاتون سر و ته نداشت نه شما و نه بهار .... بي مزه ها بلد نيستين درست و درمون زندگي کنين دوتا آدم بزرگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خب بذارين برين تو غارررر

    آقا بابک ياين طبيعيه که مخصوصا الان و تو شرايط شير دهي و پس از زايمان شما يه خورده بيشتر مراعات زندگي و بهار رو داشته باشين بهار خانم سرکار عليه هم فقط چاره ت يه به جهنم گفتن و بيخياليه بذار هر کي هر چي دوست داره بچه بازي دربياره به تو چه خودشون دو طرف عاقل و بالغند اهميت نده درست ميشه

    ديگه ببخشيد مث اين مادربزرگا دعواتون کردم ديگه

    پاسخ

    دستت درد نکنه .......
    خب حالا که کامنت اقا بابک رو ديدم و فهميدم اينجا رو ميخونن دوس داشتم چند تا چيز رو به عنوان يه دوست يه خواهر که تا حالا به خاطر رشته م مطالعات و دوره هاي روانشناسي هم ديده به شمام بگم ...
    هر کس اين پست رو کامل بخونه و قبلا هم اينجارو خونده باشه متوجه ميشه که هيچ کدوم از شما بد نيستين و هردوتون هم زندگيتون رو دوست دارين اما اقا بابک خانوم شما الان تو شرايط حساسيه و همونجور که حساسيد که با ديدن اون فيلمها به بچه تون شير نده(که اين حساسيتتون قابل ستايشه) يه سري رفتار ها از طرف شما حالا به هر دليلي باعث ميشه خانوم شما عصبي بشه افسرده بشه و همين طور که ميدونيد خانومها خيلي هاشون بعد از زايمان نياز به محيطي گرم تر و صميمي تر از قبل دارن نياز دارن بيشتر نزديکانشون مخصوصا مادرشون رو ببينن به هر حال تجارب و محبت هاي اونا ميتونه کمک کنه بهتر اين دوره افسردگي بعد از زايمان رو سپري کنن اما متاسفانه گاهي همين افسردگي ها تبديل به افسردگي حاد ميشه و شما حتما ميدونيد که اينجو شير دادن خطرش به مراتب بيشتره....
    الان دانشمندا هم ثابت کردن بچه هايي که شير مادر رو در حالي ميخورن که مادرشون ارامش داره بچه هايي ارومتر کم استرس تر و سالم تر خواهند بود ...
    من به شما حق ميدم که شمام براي رفتارهاتون دلايلي دارين اما پدر و مادر رو هيچ وقت از زندگي نميشه کنار گذاشت ضمنا دختر شما وقتي در اينده با بستگان رفت و امد مناسب داشته باشه خيلي خلا ها رو در خودش حس نميکنه که به راه بدي کشيده بشه. رفتارهاي پدر و مادر رو بايد تحمل کرد حالا که بچه دار شدين کم کم خودتون ميفهمين پدر مادرهاتون چه زجر ها و سختيهايي کشيدن تا شما به اينجا برسين و دختر شما هم وقتي بزرگ شد بايد ياد بگيره پدر مادرش رو بخاطر عيب هاي کوچيکشون که اونا هم از سر دلسوزيه کنار نزاره ...يک لحظه خودتون رو بجاي پدر و مادر طرف مقابل بزارين...
    من يه سري چيزهارو هم بعدا تو خصوصي به بهار جان ميگم اما بخاطر اينکه حس نکنين دارم يه طرفه به قاضي ميرم (گرچه بهار جان شايد از دستم ناراحت بشي اما دوست خوب کسي نيست که هميشه با ادم ساز موافق ميزنه )بعضي هارو همينجا ميگم اولا اين که با مادر همسرت هيچ وقت نبايد مشاجره و دادو بيداد ميکردي حتا اگه رفتارش يه ذره مطابق ميلت نبوده خب درسته اونا ادم هاي گذشته ن و يه سري افکار خاص مارو درک نميکنن اما اونا يه عمر زحمت پسراشون رو کشيدن و دادنشون تحويل ما اينکه يه ذره درکشون کنيم و در مقابل رفتاراشون صبر پيشه کنيم و احترام بزاريم چيز زيادي نيست و ديگه اينکه فارسي وان و بعضي از اين شبکه ها واقعا اثر نا خوداگاهي رو ذهن ادم ممکنه بزارن و بهتره حداقل وقتي با هميد به اونا خيلي خواهرانه و دوستانه بگي که دوست نداري اين شبکه هارو ببيني و همسرت هم دوست نداره ... ولي درباره ي طه :اقا بابک بايد بگم که پسر بچه هاي تو اين سن اکثرا لوس و بي تربيت ب نظر ميان. لج ميکنن ميخوان هر کاري دلشون خواست بکنن چيز پرت ميکنن حرفاي بدي که نا خوداگاه از دهن شايد يه همسايه هم پريده هي تکرار ميکنن .چون سن لجبازي و پرخاشگري شونه و يه مدت اين رفتارشون ادامه داره واين دوره رو بخاطر حساس بودنش شبيه نوجواني دونستن چون بچه ميخواد بزرگ بودن و حس تملکش رو ثابت کنه و بعد اگه باهاشون درست و اصولي رفتار بشه خوب ميشن الان پسر من 3/5 سالشه پدرو مادرم که هر دوشون دکترا دارن خواهر کوچيکترم هم فوق ليسانسه و هيچ کدو اهل فحش نيستيم اما پسرم چندتا حرف بد ياد گرفته وهي تکرار ميکنه تو يکي از پست هاي وبلاگم هم به اين مسئله اشاره کرده بودم ضمنا اين رفتار که يکهو بچه يي که بهش اونقدر توجه ميکردين رو رها کنين دچار ضربه ي روحي بدي ميشه که اين رفتارهاي بد و لجبازي هاي طبيعي اين سن رو تشديد ميکنه .
    به هر حال من رو ببخشيد اما چون حس کردم شما با اين که هردوتون خوبيد اما سر چيزاي کوچيک زندگي رو به کام هم تلخ ميکنيدخواستم بگم که شما الان يه فرشته ي کوچيک تو خونه دارين و مطمئن باشين اگه شما با هم خوشبخت نباشيد اگه تو زندگيتون تنش باشه اون هم ضربه ميخوره ...
    پاسخ

    ممنون سارا جون از تمام حرفات ......
       1   2      >