سلام
نه به اون وقتائی که هر شب هر شب می تونم بنویسم ، نه به حالا که چند وقتی هست نیومدم . خودمو آماده کرده بودم که چیزای قشنگ و شاید خنده دار این چند روزه رو بنویسم . ولی حالا اینقدر حالم گرفته است که نمی دونم میتونم این کارو بکنم یا نه ؟
خدایا نمی دونم چه حکمتی تو کارته ؟ شایدم همه این مشکلات سر راهم ، تقصیر خودمه، که البته این یکی بیشتر به ذهنم می رسه !!!!!!!!!!!!
گاهی وقتا اینقدر از دست خودم و کارام خسته میشم که فقط دلم میخاد بخوابم و وقتی پا میشم بهم بگن : تو دیگه یه آدم دیگه ای ، همونی که همیشه دلت میخواسته باشی !!!!!!!!!!
ولی نه !! باید خودم سعی کنم تا بشم اونی که میخوام . خدایا اونقدر بهم قدرت و شهامت بده که اول بتونم معایب و نقایصم رو پیدا کنم و بعد اینقدر همت و تدبیر بهم عنایت کن که بتونم رفعشون کنم . دلم میخواد بشم اون چیزی که تو دوست داری .............
دیگه دارم می برم . خستم . خیلی هم خستم . بیشتر از هر چیز دیگه ای از خودم خستم .
خدایا تو که هیچ وقت ، تو هیچ مرحله از زندگی ، منو تنها نذاشتی ، این بارم میدونم نمیذاری ، فقط از خودم میترسم که تصمیم اشتباه بگیرم .........
خدایا ! خودت یه راه جلو پام بذار . بهم بگو کدوم راه درسته کدوم غلط . خدایا منو تو برزخ درست و غلط رها نکن .........
تو منو خیلی بهتر از خودم میشناسی . پس خودت کمکم کن ..........
ای وای !!
دیروز با یه شرایط ویژه رفتم باغ رضوان . یه شرایط خیلی خیلی ویژه که به هیچ کس نمی تونم بگم . هیچ کس !!!
فقط نمی دونم اشتباه بود یا نه ؟؟؟؟؟؟؟
می نویسم که بعدها با خوندن این یه خط ، خیلی چیزا یادم بیاد . که بعدها شاید بفهمم کار درستی کردم یا نه ؟
ولش کن . حتی حس نوشتنم ندارم . اینقدر فکرم مغشوش و آشفته است که تفکراتمم جمع نمیشن .
افوض امری الی الله ، ان الله بصیر بالعباد..............
و من یتوکل علی الله ، فهو حسبه ...........
و من یتق الله ، یجعل له مخرجا ............
الا بذکر الله ، تطمئن القلوب ..........
خدایا گاهی وقتا فکر می کنم اگه تو نبودی چی میشد ؟
با کی حرف می زدم ؟ اونم حرفائی که به هیچ کس دیگه نمیشه زد ؟؟؟؟؟؟؟؟
خدایا چقدر خوبه که هستی ..........
خدایا ! قربونت برم ..............................
فقط تو رو به همه مقدسات عالم ، این بارم تنهام نذار . فقط همین و بس .............