سلام مجدد ... اولا گاو و گوسفند رو واسه خودت بکش
ثانيا آدم ها بخوان هر کاري رو مي تونن بکنن ( بيخودي اشرف مخلوقات نشديم ) فقط بايد از ته دل بخواد و اراده کنه ... من يه آدمي بودم بهار نمي دوني ... !!!!!! واي بهتر همون که ندوني !!! عبوس ... اخمو (کلا به قول داداشم ديفالتم اخم بود) ... صدا از ديوار در ميومد از من نه ... به قول يکي از معلم هاي قديمي ( خانوم بهرمند ... يادش به خير ) با آچار فرانسه بايد از دهنم حرف مي کشيدن ... اگه ازم سوالي نميشد يا چيزي نمي خواستم که عمرا زبونم مي چرخيد ... يختي خودخواه و بي نهايت مغرور ... باز هم به قول داداشم کلا آدم بي خودي بودم ... الانم همچين تعريفي ندارم ولي بهتر شدم ... آقا مسعود گاهي بهم خيره ميشه ميگه : مليحه خيلي عوض شدي !!! ... (حالا خوب و بدش بماند) کلا مي خواستم بگم بخواي همه چيز شدنيه ... مامانم طفلي 19 سال سعي کرد منو تغيير بده نتونست اما تا خودم خواستم شد ... اولش هم خيلي خيلي خيلي بي نهايت سخت بود ... گاهي يه کاري مي کردم بعدش مي ايستادم جلو آينه مي گفتم اين منم واقعا !!!
واقعا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مياي مشهد ؟؟؟ فدات شم ... منم بي نهايت مشتاق ديدارت هستم ... به قول خواهر شوهرم : مشتاق ديدار . مشتاق صدا ...