• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : کم کم دارم فسيل ميشم .....
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    واسه خريد هاي ني ني هم خب يواش يوش اقدام کن ديگه

    سلاملکم

    تو وقت کردي يه کم غر بزن!!!!!!!!

    خوبي؟
    خوب نيستي؟

    خودت هيچي! لوبيا خوبه؟

    دوباره کار بنياد ضرب العجلي شده و تا عصر سر کار بودم اين دو روز...

    اما فکر کنم ديگه تمومه...
    اينم که من ديگه از عصرا حرفي نزدم بخاطر اين بود که ديدم آقا بابک خونه س...

    پاسخ

    بهانه بيخود نيار بنياد بودم و بابک خونه بود و .... نخير هيچ کدوم اينا نيست عزيزم . سرت گرم رفقاي جديد شده بيرون و تفريح و اين چيزا ديگه منو ميخاي چکار ؟؟؟؟ !! شوخي کردم خوشت باشه ...
    خوبي گلم؟
    پاسخ

    مرسي عزيزم
    راست ميگه نيلوفر ...
    غير از قسمت رنگ مو چون واسه بچه همچين جالب نيست ( البته هيچکس نگفته بده )
    پاشو برو واسه ني ني نازت لباس بگير ، اسباب بازي ، ظرف و ظروف ... وسايلاش رو کامل کن ...
    کلي کاراي قشنگ مي توني بکني ... حال بدي هات که تموم شد، فقط يه کم سنگين شدي و گاهي درد داري که حاملگي همينه ديگه ...
    نشيني توي استعلاجي فکر حقوق و اين چيزا رو بکني ها! از اين فرصت استفاده مفيد ببر ...
    منو کشتي بهار! ... همه بچه دار ميشن تو هم بچه دار شدي ! ايشششششششش ! دوران سخت اما لذت بخشت رو نگاه چطوري داري خراب مي کني تو رو خدا!
    پاسخ

    ميگم يعني من اينقدر گله و شکايت کردم خودم خبر ندارم ؟ بيچاره بابک ازش چه غولي ساختم !! اون بنده خدا به من خيلي مي رسه فقط زمستوني حوصله بيرون و پياده روي نداره خوب منم الان همينو ميخام البته بگم خودمم سرمائيما ولي خوب کاسه کوزه ها سر اون مي شکنه . واسه لباس بچه و اينام منتظرم يه کم هوا بهتر بشه و روزا طولاني تر تا بشه به دلچسب برم بگردم . واسه خودمونم لباس ميخايم . هم تنبلم هم حوصلم سر ميره يعني از بس ديگه همش با بابک اينور اونور رفتم اگه نباشه انگار نمي تونم برم .
    اينطوري تصورت کردم ...
    يا اينطوري
    آقا بابک هم اينطوري
    والله ، به خدا !
    يه جور گفتي ... آي لباسام تنگ شده ديگه لباس ندارم ... واي ... کسي باهام نمياد بريم بيرون ... آي بابک جدا از من مي خوابه ... آي زندگي نداريم ديگه ما ...
    گفتم الان مثل اين انسان هاي نخستين پارچه دورت پيچيدي ... يه چند قرني هم هست که آب به خودت نديدي ، خونه ت کثيف ، ظرف ها قد کوه ، اجاق گاز يه چند قرني هست روشن نشده ، شوهرت هم قيافه تو رو هيچ جوره نمي تونه تحمل کنه و ... هزار جور تصور و فکر ديگه !
    ترجيحا، حداقل شکايت هات رو با آب و تاب ننويس !
    آهان ! خوب اينو از اول بگو . همچين گفتي شلخته و ... گفتم يه هپلي درست و حسابي شدي ! خوب لباس حاملگي آزاد هست ديگه نميشه تنگ باشه که ! تو هم يه چي ميگي ها! دردت فقط تفريح هست و اينقدر خودتو داري تيکه تيکه مي کني ؟! خوب زمان فراغت آقا بابک بريد يه تفريحگاه که البته سرپوشيده و گرم باشه واسه تو بهتره (نگو که اصفهان همچين جايي نداره که شاخ در ميارم!).
    اوفففففففف بهار سر يک تفريح چه غر زدي تو!
    همچين نوشته انگار تمام دنيا تنهاش گذاشتن و اينم يه هپلي و ... . يادم باشه ديگه خيلي شکايت هات رو جدي نگيرم!!!!!!!!!!!
    نگران مسائل مالي نباش ، خدا روزي رسونه . تا حالا کم سنگ بزرگ جلوي پات بوده ؟! يه نگاه به گذشته بنداز ، مشکلات بزرگ کم نداشتي ، ديدي که خدا هميشه کمک رسونده برات . مثل هميشه توکلت به خدا
    الان خوبي بهاري؟
    پاسخ

    الحمدلله بهترم . امروز رفتم سرکار . اگرچه با کوهي از پرونده روبرو شدم ولي خوب خدا رو شکر کليش سبک شد . روحيه ام هم بهتر شد .....
    تقصير خودته ... وقتي به حرف هيچکس گوش نميدي همين ميشه . احساس که نداري ، دائم که غر مي زني ، هميشه هم که اعتراض مي کني ... خوب همين ميشه ديگه ... در ضمن هزار بار به وبلاگت سر زدم ديدم دست نخورده خوب واسه پستي که نذاشتي نظر بذارم ؟؟؟؟ همه ي مردم از دوران حاملگيشون کمال استفاده رو مي برن تو بشين توي خونه به اين و اون غر بزن و بي احساس بازي از خودت در بيار ... چي بگم آخه به تو من ؟؟؟؟
    (حالا توي يک کامنت خصوصي مفصل ميگم چي کار کردي ... که البته خودت مي دوني و از توي حرفاي خودت فهميدم)
    پاسخ

    عزيزم اينکه مي گم شلخته شدم نه اينکه من لباس بد مي پوشم يا به خودم نمي رسم هيچ کدوم از حرفات بر خلاف گذشته درست نيست . اينکه ميگم شلخته چون لباساي حاملگي الان کيپ تنم نيست لباساي قبلي هم که اندازم نيس شلواراي حاملگي گل و گشاد و آويزونن . شلختگيم بخاطر اين چيزاست نه اينکه به خودم نرسم عزيزم . منتها حوصله ام از اين يکنواختي و روزمرگي سر رفته . دلم تنوع ميخاد تفريح بيرون اين چيزا نه چيز خاصي . باور کن اين حرفا غر نيست ته دلم هيچ وقت ناشکري و احساس نارضايتي نکردم فقط خسته شدم . همين .....
    + توتي 
    به به سلام بهار جون خودم
    بهار جونم تو که لالايي بلدي چرا خوابت نمي بره؟؟!!! تو که هي ميايي منو نصيحت مي کني خودت که بدتري!!! عزيز دلم تو بايد خيلي هواي خودتو داشته باشه تمام حالاتت رو ني ني خوشکلت اثر مي ذاره ها حواست باشه
    بهار کاش خودم پيشت بودم نمي ذاشتم وقت فکر کردن داشته باشي حيف!
    خوب با آقا بابک صحبت کن بشين واسش درد دل کن اي بابا!! بهار جونم نبينم غصه دار باشيا تو هم اوقات بيکاريتو تو نت بچرخ
    قربونت برم لبخند بزن برو قدم بزن من عاشق فصل زمستون و سرماي هوا هستم دوست دارم تو يخ بندون قدم بزنم!!! يه شير کاکائوي داغ هم بخور به به چه شود! بهار اگه پيشت بودم مي دونستم چطور سر حالت بيارم!
    راستي اين احساستو به دکترت بگو شايد افسردگي باشه ها
    خوش باشي عزيزم
    دوست دارم!
    پاسخ

    قربون دل مهربونت برم عزيزم . منم زمستون رو دوست داشتم ولي الان از سرما مي ترسم ضمن اينکه ديشب تا حالا خودم و بابک هم از سرماخوردگي افتاديم . خدا رحم کنه .....کاش پيشم بودي .........
    آخي عزيزم
    شايد افسردگي دوران بارداري اومده سراغت
    سعي کن يکم خودتو از اين روزمرگي نجات بدي! يکم به خودت برس! برو آرايشگاه موهاتو رنگ کن يا مدلشو عوض کن! يه تنوعي واسه خودت ايجاد کن!
    واسه اتاق بچه بشين دکوراسيون طراحي کن
    خلاصه خودتو از اين فکراي منفي دور کن
    کاش يه جوري با همسري صحبت کني و بهش بگي که تو اين شرايط به محبتش بيشتر از هر موقع ديگه نيازمنديييي

    پاسخ

    محبت مي کنه نه اينکه بي توجه باشه ولي من ذلم ميخاد باهام بياد اينور اونور ولي اون يه کم بخصوص تو زمستون بي حوصله است . واسه همين حوصله ام سر ميره .

    خداييش داستان ازدواج همون داستان دستشويي رفتنه .... چي بگم بهار جان .... خداييش حق داري .... اين فکرا و قسط و قرض رو ککه نگو آدمو پير مي کنه ..... اه اه اه ...... آقا بابکم خيلي بي معرفتي مي کنه اگه اينطوري باهات رفتار مي کنه.... اي آقا بابک بچه بددددددددددددددد يعني چي ..... مگه يه آدم خوب با خانومش و بچه تو راهي ش اينطوري رفتار مي کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واقعا که!!!!!!!!!!!!

    اصلا بهار جون بيخيال آقا بابک..... شمام بيخيالي طي کن با کوچولوي خاله دوتايي برين صفا.... اصلا به آقا بابکم محل نذارين

    پاسخ

    چي بگم والا ؟ اگه بلد بودم تنهائي برم صفا که مي رفتم ولي تاريکي و سرماي هوا اجازه نميده .