• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : امان از دست بچه ها ........
  • نظرات : 2 خصوصي ، 10 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ميگم باران به دنيا اومد يه مدت از چشم طه دورش کن تا قدرت دفاع پيدا کنه يا اينکه طه رو تبعيد کنيد !
    وضعيتي هست ها !
    جدي قبل از اينکه به دنيا اومده بگيد يکي باهاش صحبت کنه و به زبون و در حد فهم خودش بهش بفهمونه يه چيزايي رو به جاي باريک نکشه ها!
    خيلي ماجراهاي باحالي بود . فدات . باي
    پاسخ

    طه خيلي مهربونه ولي خوب جلوي حسادتهاي بچه گانه اش رو نميشه گرفت . مي دوني نه که من سخت جابجا ميشم و بشست و برخاستم سخته و مثل قبل بغلش نمي کنم احسا مي کنم از ديدن اذيت شدن من ناراحته . فکر مي کنه باران داره منو اذيت مي کنه واسه همين دلش ميخاد اذيتش کنه . تو دنياي بچگي خودش دلش نميخاد کسي خاله اش رو اذيت کنه . باور کن اگه بابک نوک انگشتش به من بخوره و من حتي از روي شوخي و الکي بگم اخ مثل يه شير به بابک حمله مي کنه ........