• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : من شانس ندارم .......
  • نظرات : 2 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + باران بهار 
    امان از دست ماها که همه چي رو بايد به کام خودمون تلخ کنيم کاش بابک خان يه کم رعايت اين اخلاقاي تو رو داشته باشه . هرچند توهم بايد يه کم سعي کني معتدل تر رفتار کني حالا مگه عملي شده بود فوقش بعد چيدمان مي رفتين دنبالش بعدم يه جوري از دلش درمي آوردين. بيخودي همه چي رو به کام زندگي تلخ مي کني که چي دختر؟
    پاسخ

    باور کن بهار بعضي وقتا دست خودم نيست بخدا مي دونم اون پيرزن هيچ بدجنسي توي دلش نيست ولي خوب بعضي اخلاقاش با من جور درنمياد بعدشم فکر کن هزار تا فکر و نقشه تو سرم بود با بابک با هم پياده کنيم يهو اينو بم گفت اعصابم به هم ريخت بعدشم پيش خودم گفتم خوب نهايتشم ميومد و مي ديد که هنوز نچيديم يه نيم نگاه مي نداخت و مي رفت بعد چيدن مي يومد . حالا که بهش فکر مي کنم مي بينم خوب واقعا بيخودي سخت گرفتم و به دهن هر دومون زهرمارش کردم ولي خوب تو اون موقع هيچي جز به هم ريختن برنامه هام تو ذهنم نبود و همين مساله خيلي عصبيم مي کرد . حالا که در نهايت اون بنده خدا هم نيومد و ما هم چون کمدش نيومده بود چيزي نچيديم ولي وقتي چيده شد حتما بهش خبر ميدم بياد ببينه . بدي من به اينه که اصلا نمي تونم عصبانيتم رو کنترل کنم در يه لحظه آتيش مي گيرم و بعد که کار از کار گذشت تازه مي فهمم چکار کردم !!!!!