• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : من شانس ندارم .......
  • نظرات : 2 خصوصي ، 13 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    که اينطوررررررررررررررر

    وايسا اول من اينو بگم : پس چقدر فحش دادي بهم اون دوبار خونه تکونيت رو که من اونجا بودم

    اولشو که نوشته بودي خوندم پيش خودم گفتم چي شده حالا!!!!

    خب وقتي به قول خودت مي دوني مامانش چقدر ذوق دارن تو يه کم کوتاه بيا...البته آقا بابکم که ديگه اين روحيات تورو ميشناسه نهايتش قرار ميذاشت واسه بعد از چيدنش...

    اما در مجموع اونقدرا مهمش نکن قضيه رو...به قول سارا خودت بايد بعضي چيزا رو کمرنگ کني (يه وقتايي اينو خودتم به من ميگياااااااااااا حواست هست؟؟)

    اميدوارم خوش گذشته باشه با دوستت

    پاسخ

    ديوانه تو که مثل بچه ادم کنار نشسته بودي و فقط باهام حرف مي زدي . من بدم مياد کسي تو دست و بالم بپلکه اونم بي دعوت و بي اينکه ازش نظري خواسته باشم . من که نمي خاستم ذوقش رو کور کنم فقط به بابک گفتم چرا حالا ؟؟ مگه ما چيزي چيديم يا بچه دنيا اومده قايمش کرديم يا چه مي دونم چيزي رو مخفي کرديم ؟ بله مي دونم خودم اين حرفا رو مي زنم خودمم تو جواب سارا جون اعتراف کردم ولي بعضي وقتا دست خودم نيست خودش مياد ........با دوست هم بد نبود جات خالي خوش گذشت انشالا به زودي يه روز تو با شازده ات خونه مون دعوت باشي