• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : خاطرات دنيا آمدن وانيا ........
  • نظرات : 2 خصوصي ، 15 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    هر چند همون بهتر که قرار نبود بابک بياد کنار من والا بايد يه تيم پزشکي مي فرستادن تا اونو از غش و ضعف دربيارن !!!!!!!! مگه اون طاقت درد کشيدن کسي رو داره يا گريه کردن يا ديدن خون و اين چيزا ؟؟؟؟؟ آمپولم نمي زنه چه رسد به ديدن اين صحنه ها ....

    آقايون همشون همينطوري هستن
    ولي عجب خونسردي ! حمومش رو رفته همه رو خبرکرده صبحونه رو خورده با خيال راحت رفته بيمارستان...
    من جاي تو بودم با اينکه مي دونم هنوز فرصت هست ولي همون اول ميرفتم بست مينشستم بيمارستان به هيچ کسي هم خبر نميدادم ! والا !
    هر کي با اسم وانيا جون مخالفت کرده اشتباه کرده. اسم به اين قشنگي با معني به اين خوبي ...
    در آخر ببخشيد که دير اومدم.
    اين روزا خيلي داغونم
    به خاطر رمز هم خيلي ممنون
    راستي مامانم هم با اجازه ت خوند
    مامان منم سر امير همينطوري مثل تو اول کيسه آب ش پاره شده ولي مي گفت مثل اينکه کمتر از شما بوده
    انشاءالله دنيا اومدن نوه هات رو ببيني
    پاسخ

    به به مليحه خانوم قدم رنجه فرمودين . دلمون تنگ شده بود بابا . در مورد آقايون که خوب بله خيلياشون بي دل و طاقت تر از خانومان . بابک حتي واسه آزمايش تيروئيد وانيا هم نموند حالا واسه سوراخ کردن گوشش هم ميگه با بابات برو !!! و اما در مورد خونسردي . به اين خاطر بود که مي دونستم معمولا کساني که کيسه آبشون پاره ميشه به سرعت دردشون نمي گيره البته همش منتظر درد بودما ولي خوب تا درد نداشتم خيالم راحت بود مامانمم هي مي پرسيد درد نداري ؟؟ مي گفتم نه . بعدشم به نظر من هر چي ادم ديرتر بره بيمارستان راحت تره چون اونا که جز معاينه کاري نمي تونن بکنن ولي سر به زنگاه که برسي ديگه کارات انجام ميشه انگار ادم پيش خانوادش درد بکشه دلگرمتره تا تنهائي . مامانتونم خيلي لطف کردند که خوندن . شما بذار م بزرگ شدن بچه ام رو ببينم دنيا اومدن نوه پيش کش ......