وبلاگ :
درددل
يادداشت :
خيلي خسته شدم خيلي .........
نظرات :
4
خصوصي ،
23
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
فروغ
بهار جان من فکر ميکنم خيلي حساسي که انقدر زياد گريه ميکني و خودت رو اذيت ميکني ميدوني با اين حالاتت چقدر موج منفي به سمت وانيا مي فرستي گناه داره طفل معصوم به جاي اينهمه اذيت کردن خودت بشين باهاش حرف بزن خيلي دوستانه نه با مشاجره ببين مشکل چيه از کي ناراحته چي ميخواد؟يا براش نامه بنويس اگه نميتوني راحت حرف بزني...برو ببين بعضي ها چه شوهرهايي دارن اونم با چه مشکلات حادي اما با استقامت دارن زندگي ميکنن خودت رو هم تقويت کن مخصوصا با با جوشونده هاي گياهي...جگر هم بخور کم خوني داري و اين کم خوني خودش اعصاب آدم رو داغون ميکنه
پاسخ
من که خيلي حساس هستم ولي خوب بيشتر بخاطر مادرم اذيت ميشم طاقت ندارم ناراحتيش رو ببينم و از بد روزگار منم عزيزترين بچه اش هستم اونا فکر مي کنن من خيلي دارم عذاب مي کشم و هر چي هم ميگم اينطور نيست باور نمي کنند . بارها و بارها با بابک حرف زدم ولي تاثيرش کوتاه مدته آخه مگه ميشه يه ادم 36 ساله رو تا خودش نخاد تغيير داد ؟ نمي گم ادم بديه نه بخدا از خيلي مرداي ديگه بهتره ولي توي اين يکي مورد خيلي منو اذيت مي کنه ..