• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : خيلي خسته شدم خيلي .........
  • نظرات : 4 خصوصي ، 23 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + بابک 
    سلام من بابک همسر بهار هستم دوست داشتم چند تا مطلب رو به عرض دوستاي بهار برسونم که قضاوت کنند بهار هميشه مياد ازيک طرف قضيه رو تعريف ميکنه و به قول خودمون فقط نيمه خالي ليوان رو ميبينه من با بهار و خانوادش مشکلي ندارم اتفاقا خانواده خيلي خوبي هستند هرچند که ميتونستند از اين بهتر باشند ولي بماند اما بهار يه خواهر داره کپي دختر خواهر من از چه نظر از نظر شايعه پراکني دخالت توي زندگي اين و اون هميشه از صبح ساعت 10 يا 11 که از خواب بلند ميشه تلفن دستشه زنگ به اين و اون ميزنه چه خبر چه اتفاقي افتاده چي شده با اينکه خانواده با سوادي هستند هم خودش هم شوهرش که ليسانس حقوق هستند ولي اين عيب رو داره يه بچه تربيت کرده که باورتون نميشه از هر نظر که بگيد لوس و ننر بعضي وقتها حرفهايي ميزنه و فحشهايي ميده که ادم شک ميکنه اين بچه توي اين خانواده بزرگ شده اگر مامانش به اندازه اين همه که براي تلفن زدن به اين و اون ميگذاشت وقت براي اين بچه صرف ميکرد اين جور نميشد هرچي ميخاد با لجبازي با غد بازي و گريه ميگيره اگه باباش هم بخواد تربيتش کنه حالا هرطوري مامانش نميزاه و با اون دعواش ميشه فکر ميکنه بچه هرچي خواست بايد براش بخرند هرغذايي خواست بايد بهش بدهند حالا فکرشو بکنيد اين بچه الان هم بازي بچه من ميخاد بشه اگه من نتونم الان اين قضيه رو مديريت کنم ديگه هيچ کاري نميتونم بکنم بهار درست نميگه که من اگه مشکلي دارم با خانوادش بهشون بگم چون خواهر بهار به محضي اينکه کسي ازش نقد کند و بگه اين کارش اشتباس قهر ميکنه و ديگه اونجا نمياد من خودم اصلا اين جور ادمهارو نميتونم تحمل کنم به خدا اگه يک دقيقه چشم از وانيا بردارم طاها چشماشو درمياره حالا اينو ميگند حسادته باشه منم چيزي نميگم ولي اخلاق مامانشو چيکار کنيم يک ادمي هست که يا صفر هست يا صد اصلا حد وسط نداره بعد جالب اينکه اين خانم هميشه پرچمدار کمک به ديگران از نظر مالي يا فکري هست البته ناگفته نماند اگه کاري برا کسي بتونه بکنه انجام ميده هم خودش هم شوهرش که باجناق من هست اينم گفتم که فکر نکنيد فقط بدي داره خوبي زيادي هم دارند ولي نميدونم چرا نميشه باهاشون کنار اومد مثلا چند وقت پيش يه مبلغ پولي از من گرفته شوهرش تقريبا دوهفته اي شد مثلا بيستم به من داد ولي چکي که نوشته بود مال 15 دهم بود که بخاد سر من منت بزاره که من پولتو 15 اماده کردم من به روي خودم نياوردم ولي من اينو زرنگي ميدونم که بيستم به يکي بيا پولتو بگير ولي چک رو تاريخشو 15 بزني ولي باز چيزي نگفتم ديگه اينکه نميدونم ماهواره چند نفر از شماها يعني دوستهاي بهار دارند و فيلمهاشو نگاه ميکنند يکسري شبکه هست مثل فارسي وان و جم که فيلمهاي خانمان براندازه پخش ميکنه قبلا يه فيلمي ميگذاشت به اسم عشق ممنوع که خيلي مزخرف و ريختن قبح دوستي زنان شوهردار و مردان زن دار بود با جنس مخالف بود چقدر من به بهار ميگفتم اين فيلمها خوب نيست ديده بشه هميشه دعوا داشتيم البته ناگفته نماند بهار اصلا اهل اين فيلمها نيست ولي خواهر کوچيک بهار هميشه مياد با تعريفهاش خانواده رو ترغيب به ديدن اين فيلمها ميکنه حالا فکرشو بکنيد ساعت ده شب که ميشه مابايد بشينيم اين فيلمها رو ببينيم منم اصلا خوشم نمياداون فيلم تمام شد و حالا يکي ديگه که شبها به اسم عشق و جزا ميزاره که مثل همون هست به بهار ميگم اين فيلمها ناخواسته روي ذهن ادم شيري که به بچه ميدي تاثير داره ولي باز مخالفت ميکنه البته نه براي ديدن فيلم براي اينکه ما ساعت ده که ميشه ميخاهيم دور هم باشيم حالا شما بگيد ما چيکار کنيم همش هم تقصير من نيست من هم بايد براي اينده بچه ام نگران باشم که چطور بتونم تربيتش کنم و چطور بزرگش کنم که فردا هم بهار هم من بتونيم سرمونو بالا بگيريم مشکلها اينجوري هست بهار هم تقصيري نداره به قول خودش اين وسط گير کرده همه از من ميخان من رفتارمو عوض کنم ولي خودشون حاضر نيستند يک کم تغيير تو زندگيشون بدند يه کم از دخالتهاشون کم کنند حالا خودتون قضاوت کنيد
    پاسخ

    خوبه بازم تفکراتت رو هر طور خواستي نوشتي . بابک خان مريم اونقدرها که تو بي انصافانه توصيفش کردي اين طور نيست يادت رفته تو اين دعواهاي عقيقه کي بين تو و مامان ميونداري کرد واسه مهموني و عقيقه و اينا ؟؟ حالا ديگه طاهائي که اگه نبود خونه مامان نمي رفتي شد بچه لوس و ننر ؟ خيلي بي انصافانه حرف مي زني خيلي . من که گفتم خانواده من بي تقصير و بي عيب نيستند همين مريم بود که با مينا بخاطر ديدن همين فيلما در حضور تو دعوا مي کرد . تاريخ اون چک هم به اين خاطر 15 بود که واقعا 15 نوشته شده بود ولي دير به دست تو رسيد . ضمنا ديگه حق نداري مريم رو با زهره مقايسه کني . اگه هيچ کس نتونه در مورد چيزائي که تو گفتي قضاوت کنه شايد زهره البته اگه دوست داشته باشه بتونه نظر بده . من طه رو خيلي دوست دارم خيلي به هيچ وجه هم حاضر نيستم بپذيرم که وانيا رو اذيت مي کنه اون همش راه ميره و ميگه خاله من وانيا رو خيلي دوست دارم نمي ذارم کسي اذيتش کنه يادت رفته اون شب که ميخاستيم بريم پيش مهدي چطور نگران بود که مهدي اذيتش نکنه ؟؟ اشکال نداره تو هر طور دوست داري فکر يا برخورد کن اين چيزا هم مثل خيلي چيزاي ديگه با گذر زمان حل ميشه فقط اميدوارم يه روزي پشيمون نشي فقط همين ....
    + فروغ 
    بهار جان من فکر ميکنم خيلي حساسي که انقدر زياد گريه ميکني و خودت رو اذيت ميکني ميدوني با اين حالاتت چقدر موج منفي به سمت وانيا مي فرستي گناه داره طفل معصوم به جاي اينهمه اذيت کردن خودت بشين باهاش حرف بزن خيلي دوستانه نه با مشاجره ببين مشکل چيه از کي ناراحته چي ميخواد؟يا براش نامه بنويس اگه نميتوني راحت حرف بزني...برو ببين بعضي ها چه شوهرهايي دارن اونم با چه مشکلات حادي اما با استقامت دارن زندگي ميکنن خودت رو هم تقويت کن مخصوصا با با جوشونده هاي گياهي...جگر هم بخور کم خوني داري و اين کم خوني خودش اعصاب آدم رو داغون ميکنه
    پاسخ

    من که خيلي حساس هستم ولي خوب بيشتر بخاطر مادرم اذيت ميشم طاقت ندارم ناراحتيش رو ببينم و از بد روزگار منم عزيزترين بچه اش هستم اونا فکر مي کنن من خيلي دارم عذاب مي کشم و هر چي هم ميگم اينطور نيست باور نمي کنند . بارها و بارها با بابک حرف زدم ولي تاثيرش کوتاه مدته آخه مگه ميشه يه ادم 36 ساله رو تا خودش نخاد تغيير داد ؟ نمي گم ادم بديه نه بخدا از خيلي مرداي ديگه بهتره ولي توي اين يکي مورد خيلي منو اذيت مي کنه ..
    + توتي 
    سلام
    نمي دونم چي بگم؟ ولي بهار يادته قبلا از يکي از اعضاي خانواده شکايت کرده بودم اينجا؟ مي گفتم اخلاقش اله و بله؟ ديگه چيکار مي کني بعضيا ذاتا اينجورين منم خيلي حرص مي خورم سر اخلاق جناب مذکور هميشه هم مي گم ايشالا سرش بخوره به سنگ قدر محبت هاي خانوادمو بفهمه
    فکر هم نکنه اگه احترامي مي بينه حداقلش از طرف من به خاطر خودشه .... مي دونم چي مي گي کامل درکت مي کنم مي دونم هم که خيلي سخته ولي مگه غير از صبوري چاره ديگه اي داري؟
    غير از خدا هم کس ديگه اي نيس که ازش کمک بگيري ...

    پاسخ

    توتي جون بخدا اگه فقط خودم بود مساله برام اينقدر حاد نمي شد ولي نگران چند سال ديگه وانيام بچه نمي تونه خيلي از مسائل بزرگترها رو درک کنه به همبازي و فاميل و حامي نياز داره ولي چه کنم که اين حرفا تو کت بابک نميره ...
    + سارا 
    اس ام اس م اومد؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ

    بله عزيزم خيلي لطف کردي ولي حيف که مهمون داشتنم مانع از حرف زدنمون شد ..
    چي بگم بهار جان ... اما بازم ميگم هر کسي يه عيبي داره . ميدونم اينکه همسرت نميتونه ارتباط خوبي با خانواده ت برقرار کنه عيب بزرگيه ميدونم تحملش برات سخته اونم تو اين زمان که نياز به کمک و توجه ديگران داري اما غصه خوردن چه چيزي رو تغيير ميده عزيزم تو با اين غصه خوردنا فقط روحتو نابودميکني ...
    يعني راه حلي براي تغييرش نيست؟ تاحالا راهي رو امتحان کردي؟؟
    پاسخ

    بابک توي يه دوره يهو اينقدر تغيير مي کنه و خوب ميشه که همه اين تغيير رو به وضوح حس مي کنن ولي نمي دونم يهو چي ميشه که کلا از اين رو به اون رو ميشه . من نمي گم همه کارها و رفتارهاي خانوادم درسته و همه کاراي بابک غلط ولي من فقط ازش ميخام مردم دار باشه منم هر جائي حس کنم خانوادم مقصرن خيلي سريع باهاشون حرف مي زنم و بخدا اونا گوش و رعايت مي کنن ولي رفتاراي بابک داره کم کم خيلي زشت و ازار دهنده ميشه اونم با کي با مادر و خواهر من . خواهري که شوهرش خود بابک هم مي دونه که هر چقدر بتونه نه تنها براي من و بابک براي هر کس از دستش بربياد کمک و محبت مي کنه ولي چه کنم که رفتاراي بابک داره اثر همه چيز رو از بين مي بره ...
    + مائده 

    بهار جون من خوب درکت ميکنم، ميفهمم چي ميکشي، منم مثل تو دليل اين رفتارو رو نميدونم؟ نميدونم چرا وقتي ميشه از زندگي لذت برد نميذارن نميخوان که آب خوش از گلوي آدم پايين بره!!!

    پاسخ

    آخ مائده جون من و تو که کاملا هم درديم شوهر تو هم کپي بابکه ولي بخدا من ديگه خيلي خسته شدم ديگه تحمل ندارم دشب دوباره از زور حرص و اعصاب خردي کلي وقت فشارم افتاده بود و سردرد و سرگيجه و حالت تهوع داشتم هر چي هم بابک گفت بريم دکتر حس دکتر رفتن هم نداشتم ولي چه فايده ؟؟؟؟؟
    + sahra 
    azizam ...... kheili narahat shodam..ama inke porside budi ta hala kesi az in dast moshkelat dashte ya na ; bayad begam heif ke man jai ro nadaram ke betunam harfe delamo bezanam vagarna dastane zendegie man gheseye ghosast shayad vase hamine ke moshkele digarano kamelan dark mikonam ama ba inke vase man hazmesh rahate daghighan mifahmam tarafe moghabel chi mikeshe . kash ye ruzi ye jaiy bashe ke man hameye masaebi ro ke keshidam benevisam .alan daghighan nemidunam chi begam ama araaaam bash. hamin.
    پاسخ

    ميخام اروم باشم صحرا جون ولي به خدا نميشه دست خودم نيست وقتي اين مسائل پيش مياد ديگه اشکم بند نمياد دلم واسه وانيا مي سوزه که اينقدر بايد شير حرص و غصه بخوره . ولي دست خودم نيست اخه اخر عاقبت اين رفتارها رو مي دونم يکي دو نفر تو فاميلمون هستند که از اول عين بابک رفتار کردند و حالا بعد از گذشت چند سال هم خودشون و هم خانوادشون جايگاهي تو کل فاميل ندارن و يه جورائي منزوي شدن خود بابک هم داره مي بينه ولي عبرت نمي گيره !!!!! من از اون موقع مي ترسم که بچه ام هر جا بره موقعيت خوبي نداشته باششه و کسي خيلي تحويلش نگيره فقط به جرم رفتاراي پدرش ولي افسوس که بابک فقط همين الان الانش رو مي بينه نه چند سال ايندش رو .....

    نمي دونم چي بگم.
    پاسخ

    همون هيچي نگو بهتره چون حرف و حديث دردي رو دوا نمي کنه اين وسط فقط منم که دارم از بين ميرم . ولي به جهنم هر چي زودتر از شر اين زندگي خلاص بشم راحت ترم . من که لذتي ازش نمي برم موندن توش به چه دردم مي خوره ؟؟؟
     <      1   2