• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : درددل......
  • نظرات : 6 خصوصي ، 9 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يتوت 


    سلام عزيزم

    والا نمي دونم چي بگم؟ خوب اين حسيه که تو از قبل داشتي و علتش نمي دونم چيه؟ بايد ريشه اي درمان بشه فک مي کنم يه علت رواني داشته باشه منظورم اينه که يه چيزي تو اون بچگي هات باعث شده که ديد خوبي نسبت به همسر نداشته باشي و تو ضمير ناخودآگاهت حک شده و غير مستقيم داره رو رفتار و افکارت تاثير مي ذاره نمي دونم شايد هم به اين دليل باشه که هزار ماشالا حسابي رو پاي خودت هستي و مستقلي و همين باعث شده نيازت به يه حامي مثل همسر کم بشه اگه از نزديک باهات در ارتباط بودم شايد مي تونستم کمي کمکت کنم ....

    بهار عزيزم اين افکار رو که مرد آقا بالاسره و اگه يه بار حرفش قبول کردم ديگه نمي دونم پررو مي شه و من نبايد از موضع خودم کوتاه بيام و لج و لجبازي هاي بيخود و کل کل رو بذار کنار زن و مرد مثل دو تا دوست بايد باشن چطوره که شما با دوستت کاملا در شرايط برابر هستين و گاهي حرف شما درسته گاهي دوستتون گاهي شما به خاطر دوستتون کوتاه ميايي گاهي اون به خاطر شما تو زندگي مشترک هم روابط بايد بر همين اساس باشه با آقا بابک هم صحبت کن بشينين دو تاييتون يه زندگي قشنگ و پر از آرامش بسازين و يه محيط گرم واسه وانيا کوچولو درست کنين ...

    اميدوارم از حرفام رنجيده نشده باشي

    و اميدوارم تونسته باشم کمکي کرده باشم ...

    در ضمن شما خيلي هم خانومي خودتو دست کم نگير!

    پاسخ

    توتي جون تمام حرفائي که زدي ارزوي منه دعا کن بتونم يه زندگي گرم و صميمي داشته باشم چون ديگه خيلي از دست خودم خسته شدم .