• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : ماجراي وانيا و واکسن .......
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام

    چطوري؟

    آخي

    بابا خب ندين بهش اين چيزا رو...فرني اونم با شيره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بستني اونم شکلاتييييييييي؟؟؟؟

    خب اگه معده ي اين بچه قدرت تجزيه و گوارش اين چيزا رو داشت که ميگفتن از همون اول سوپش بدين که!!!

    بعدشم

    کار اورژانسي پيش مياد درست اما در کل نبرينش سر اين کلينيک ها اسمشه فوق تخصصي و اينا...مهدي رضا رو هم همينا مريض کردنااااااا
    خوب شد به حرفش گوش ندادي...
    اگرم دلت درست نيست حالا که 2ماهش تموم شد يه سر ديگه برو پيش قائمي...اگر معاينه خاصي نياز داشته باشه اون ميگه.

    اگرم مي دوني من بيام کمکت...خبر بده تا بيام

    اس زدم برات احتمالآ سحر مي بيني...

    پاسخ

    خودم مي دونم بچه ام چيز خاصيش نيست ولي اون روز خيلي نگران شدم . شير مي خورد بالا نمي آورد ولي به محض اينکه استامينوفن يا قطره هاي ديگه شو مي دادم فواره اي استفراغ مي کرد البته تقصير خودمم بود که وقتي تب داشت اونم بلافاصله بعد شير خوردن بش قطره دادم ديروزم خيلي ناارومي کرد ولي خدا رو شکر بالا نياورد امروزم هي نق نق مي کنه ولي باز بهتره . وقتي اس زدي تازه دراز کشيده بودم و بابک داشت وانيا رو مي خوابوند يعني حس پاشدن نداشتم . ضمنا بنده صبحها کمک نياز دارم که تو خوابي !!!!!!!!