• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : تکليف بچه ......
  • نظرات : 3 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من که گزينه 3 را انتخاب کردم
    اميدوارم پشيمون نشم
    اميدوارم بعد که بچه به يه سن خوبي رسيد بتونم يه کار خوبي پيدا کنم تا همش نخوام حسرت بخورم و فکر کنم کارم اشتباه بوده. توکل به خدا
    اميدوارم شما هم يه راه حل خوب که هر دوتون را راضي کنه پيدا کنيد.

    وااااااااي ادم يه مامان غير شاغل و خونه دار داشته ياشه و فکر مهد و پرستار باشه؟؟؟؟؟؟؟؟به حال هر ادمي يه عيبي داره ديگه چه پرستاري ميخوايد پيدا کنيد که بهتر از مادرتون بشناسيدش و بهش اطمينان داشته باشيد؟؟ طه هر ايرادي که داشته باشه به هر حال اولا اينکه احتمالا ميره مهد دوما که شما عيب هاش رو ميدونيد و به هر حال يه بچه ست با يه عيب تازه وجود يه بچه کنار بچه ي ادم باعث ميشه بچه ي ما اجتماعي تر بشه و ياد بگيره بهتر با ديگران ارتباط برقرار کنه . اما مهد براي بچه ي زير دوسال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/// اصلاااااااااااا و ابدا اصلاااااااااااااااا امتحانش هم نکن انواع مريضيها و انواع اخلاقا مربي هاي خسته و الودگي

    خودم به شخصه از دکتر افروز رييس سازمان نظام روانشناسي و مشاوره ي کشور شنيدم که هيييييچ مهدي هيچ مهدي براي بچه بهتر از خونه ي مادر بزرگ و پدربزرگ نيست .

    من کلا به درس خوندن خانوما معتقدم اما اعتقادي به کار ندارم ولي وقتي به قول تو قسط و وام داري ببين مادري که بشين تو خونه همش غصه ي بدهکاري هاش رو بخوره چه فايذه يي براي بچه داره ازون طرف اقايون هم که مگه چقدر انرزي دارن دو شيفت کار کنن اينکه بخواي کارت رو از دست بدي هم فشار رواني به خودت وارد ميکنه هم همسر و هم طبيعتا به دخترت ...

    من اگه مادرم خونه دار بود تا حالا رفته بودم دانشگاه و با خخيال راحت ميزاشتمشون پيش مادرم...

    تو ميتوني براي اينکه خواسته ي اقا بابک هم محقق بشه از همين الان خواب وانيا رو جوري تنظيم کني که بيشتر ساعاتي که خونه ي مامانته خواب باشه ممکنه يکم خسته بشي اما اگه برنامه ريزي کني و اقا بابک هم کمکت کنه و وانيا به خواب روز عادت کنه هم مامانت اذيت نميشه هم وانيا زمان مفيدش رو با شما ميگذرونه .الان اميرعلي و زهرا هر دو تا ساعت 12 ظهر ميخوابن

    اينکه اقا بابک اين همه به شما و وانيا اهميت ميده قابل ستايشه اما مطمئن باشيد اوردن پرستار به حريم شخصيتون ويا بردن به مهد قبل از دوسال هر کدوم ضررهايي داره که شايد اصلا قابل جبران نباشن .

    پاسخ

    اينکه گفتم طه نه بخاطر اينکه از تربيت طه مي ترسه نه ميگه خداي نکرده آسيبي به بچه مي زنه . البته الان مريم اينا کلا ساکن خونه مامانن ولي خونه شون که اماده بشه مجزا ميشن مامانمم که جابجا بشه کلا همه چيز تغيير مي کنه بابک هم ميگه اگه مامانت تنها بشه ميذاريمش ولي اگه شلوغ پلوغ باشه نه . حالا انشالا تا اون موقع همه چيز درست ميشه . راستي چکار کنم که تا 12 بخوابه ؟؟؟؟؟ اين وروجک چراغ که روشن ميشه ما واسه نماز پاميشيم بيداره !!!!!!!! سحرخيزه سحرخيزه .....
    ايشالا بهترين راه براي نگهداري از وانيا پيدا بشه
    به نظرم خودت نگهش داري از همه بهتره
    پاسخ

    چي بگم والا ؟؟؟؟
    + مامان کيارش 
    بهار جون منم به هيچ وجه حاضر نيستم بچم رو جايي به غير از خونه مامانم بزارم شهابم اولش مشکل داشت همين بهانه هاي بابک رو مي آورد ولي از ماه 5 به بعد بهتر و نرمتر شد تو هم به خدا توکل کن انشاله شرايط همونطوري که ميخواي و به صلاحته پيش ميره

    پاسخ

    من راضيم به رضاي خدا . انشالا هر چي خير و صلاح خودشه سر راهمون بذاره . راستي امروز رفتم بيمارستان . دکترم وانيا رو ديد دوباره بغلش کرد و کلي ذوق کرد ولي ذکاوت پيشش بود نتونستم صحبت خاصي باش بکنم .
    ميگم نمي خوايد يه مشاور خونواده بريد ؟! يا حداقل يه بار بدون جبهه گرفتن و لجبازي در جهت و هدف حل مشکلات با هم صحبت کنيد؟! نه اينکه دعوا کنيد و بخوايد حرف خودتون رو به هم ثابت کنيد (چون من و مسعود که حرف مي زنيم اکثر اوقات فقط هر کدوم مي خوايم اثبات کنيم حرف خودمون درسته ! )
    آقا بابک، تو و وانيا رو خيلي دوست داره . يه جورايي اين کاراش نهايت عشق هست . هميشه عشق زياد باعث آزار طرف مقابل و خود ِ شخص ميشه . آقا بابک بهترين ها رو براي شما مي خواد به خاطر همين هم اينقدر حساس هست . (احساس و نظر من بود)
    پاسخ

    ما با هم صحبت ميکنيم خيلي وقت هم هست به برکت وجود وانيا با هم لج و لجبازي نمي کنيم ولي يه مشکل بزرگ اينه که تو اين چيزا تجربه من خيلي بيشتره چون نمونه هاي خيلي زيادي ديدم و بابک برعکس و براي همين درک يه سري از حرفاي من و ديگران بدون تجربه قبلي خودش واسش سخته . ولي بازم توکل به خدا .
    از اون استفراغ ! فراموش کردم !
    حتماً توي طول روز خيلي بهش سخت گذشته بوده که اينطوري شده !
    هميشه به خودم مي گفتم هر وقت بچه دار شدم کار رو رها مي کنم ولي الان با اين همه مشکل مالي اين تصميم يه خرده سخته هر چند اگه مجبور بشم اين کار رو مي کنم . حال و اينده بچه م رو با پول و کار عوض نمي کنم .
    آفرين به تو ميگن مادر نمونه . ولي خوب حق با تو هست آدم با اين وضعيت خرج و مخارج امروز نمي تونه قيد کارش رو بزنه .
    انشاءالله همه چي درست بشه .
    به نظر منم بهترين گزينه مامان خودت هست . آقا بابک هم اشتباه مي کنه . هيچکسي به اندازه مادربزرگ اونم سمت مادري دلسوز نيست . وضعيت طه هم خيلي با وانيا فرق داره .
    من که از همين الان به مسعود و مامانم گفتم اگه روزي بچه داشته باشم نصف زحمت بزرگ کردنش با مامانمه و مطمئنم حتي از خودم بيشتر مراقبشه .
    آقا بابک هم بايد اين موضوع رو بفهمه . الان قراره طه براي وانيا بدآموزي داشته باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!! اونوقت آقا بابک فردا چطوري مي خواد دخترش رو بفرسته مهد کودک و مدرسه و دانشگاه و ... ؟! اونجا که همه جور بچه با انواع تربيت ها پيدا ميشه و کاريش هم نميشه کرد !
    والا من بچه ندارم ولي از الان از اين بيشتر مي ترسم که فردا بخواد بره مدرسه چطوري بايد مدرسه ش رو انتخاب کنم که دوست هايي که پيدا مي کنه روش تأثير منفي نذارن اما بچه فاميل هر چي هم باشه فرهنگش به خودمون نزديکه تازه بازم هر چي باشه فاميله ( دختر خاله و پسر خاله که کلا براي هم عزيز هستن کوچيک و بزرگ هم نداره)
    پاسخ

    بابک وقتي عصبانيه يه وقتائي يه حرفائي مي زنه که منم مي دونم ته دلش اين نيست . مامان من خيلي بچه دوسته جوري که تو اين خصلت شهره فاميله بابک هم با شخص خود مامانم مشکل نداره مشکل سر طه و ميناست . البته منم بهش حق ميدما چون خودمم خيلي نگران تربيت وانيا هستم . ميناي ما با اينکه دانشجو ولي هنوز بعضي کاراش يا بهتر بگم بيشتر کاراش خيلي پخته نيست يعني الان دقيقا همبازي طه است و يه وقتائي طه از اون عاقلانه تر برخورد مي کنه . لجبازي مي کنه با بچه باهاش کل کل مي کنه يا مثلا جلوش يه کارايي مي کنه که نبايد . منم خيلي نصيحتش مي کنم ولي اثرش کوتاه مدته . منم دلم نميخاد بچه ام اين مشکلات رو پيدا کنه چون الان طه بخاطر موقعيت شغلي باباش اگه کوچکترين کار يا حرف ناجوري ازش سر بزنه با تنبيه شديد عماد مواجه ميشه که از نظر من مقصر اصلي مينا و بقيه کسائي هستن که يادش دادن ولي خوب چه ميشه کرد . من دعا مي کنم خدا خودش يه راه مناسب پيش پامون بذاره يا اگه در نهايت خواستيم بذاريم پيش مامان صبح تا ظهر که من نيستم طه و مينا هم نباشن . نمي دونم ولي به هيچ وجه تصميم به مهد گذاشتنش ندارم . تا خدا چي بخاد . ميري حرم دعا کن خدا خودش کمک کنه چون من و بابک به تربيت بچه خيلي اهميت ميديم . دعا کن به هدفمون برسيم .
    + راضيه 
    مثل اينکه همون پيش ماميت بمونن بهتره...تربيتش مثل خودت ميشه ديگه..خوبه که نه؟!

    چه جالب که يادشم نمونده!
    + باران بهار 
    همچنان معتقدم مامانت بهترين گزينه است
    پاسخ

    چي بگم والا ؟؟؟؟ همه از همه چي شانس دارن ولي من به خاطر بابک هميشه از همه چي محروم بودم . مامانم براي همه چيز زندگي مريم از اول اول زندگيش تا همين الان همراهش بوده مامان آمانج همين طور و بقيه کسائي که مامان دارن ولي من فقط و فقط به خاطر اخلاقاي بابک هميشه تو همه کارم از نعمت همراه بودن مامانم محروم بودم ولي خوب تحمل منم يه حدي داره اگه تموم شد ديگه کسي جلودارم نخواهد بود .........
    + فروغ 
    خيلي خواب شوهرت باحال بود استفراغ بچه ها بعضي وقتا ميشه کابوس مامان و باباها و در ادامش هم خوابهاي شاخ دار
    پاسخ

    نتيجه خوابشم فقط بي خواب شدم من بود !!!!!!!


    حالا يهو ميبيني سر ِ بزنگاه يه حالت چهارمي غير از اين سه تايي که گفتي پيش مياد که خودتم فکرشو نميکردي!

    از مامان پرسيدم مهناز زهرا و مهدي رو چيکار ميکرده..گفتن تا يکسالگي مياوردش اينجا و بعضي روزا هم خونه اون مامان جونش...خودم يادم نبود وقتي گفتن يادم اومد.

    اما ازطرفي هم ميگن بين پرستار و مهد ، مهد بهتره...مگه اينکه يه پرستاري باشه که شناخته شده باشه....

    منم همچنان حمام نرفتمااااااااااااا

    پاسخ

    منم منتظر گزينه چهارم هستم ولي اگه نشه باور کن کار رو رها خواهم کرد ........