وبلاگ :
درددل
يادداشت :
ماجراهاي وانيا و خاله زهره .........
نظرات :
0
خصوصي ،
13
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
زهره
هااااان
ديدي نمي دونييييييي
من قدم يک و 66تاس
فعلآ که انگار اين خونه ها هم سر کاري تشريف داشتن!!!!!!
پاسخ
اه !!!!!! پس دفعه قبل اشتباهي گفتي !!!!! امروز وانيا مامانو خيلي اذيت کرده بود مي گفت نميذاشت بذارمش زمين مي گفت همش بغلم کن !!! درست ميشه انشالا . تو خونه اصلا نمي تونم اس بازي کنم چون خط نميده سرکار نمي رسم ...