• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : عاصي نامه ........
  • نظرات : 5 خصوصي ، 14 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سارا 
    اما بايد خودت هم يکم شرايط رو مديريت کني که وظيفه ي بيش از حد توانت نپذيري .ادم اهني که نيستي انساني خسته ميشي بدنت ضعيف ميشه مريض ميشي .
    اگر گفتن خورش با گوشت قل قلي درست کن بگو چشم عزيزم پس بي زحمت تا من کارام رو ميکنم همين گوشت هارو قل قلي کن.
    ازش کمک بگير با خوبي نه با غر.
    پاسخ

    تموم حرفات درسته سارا . من تو جواب بقيه کامنتامم گفنم باور کن بابک خيلي وقتا خيلي منطقيه خيلي بهم کمک مي کنه تو دست و پام مي چرخه ولي يهو مي زنه اون دنده و ديگه اينقدر اذيت مي کنه که اعصابم به قدري متشنج ميشه که مجبور ميشم بيام بنويسم . من اصلا ادمي نيستم که زير بار زور برم اصلا و ابدا و بابکهم خيليخوب اينو مي دونه . از روز اول منم بهش گفتم که خيلي کارا وظيفه من نيست و دارم لطف مي کنم که انجامش ميدم حتي اينکه مي تونم بابت شيري که به بچه ش ميدم ازش پول بگيرم همه اينا رو گفتم و اونم مي دونه و سرجاشم مي پذيره ولي خوب يه سري چيزا هم تقصير خودمه مثلا اينکه من اصلا لباس اتو کردن بابک رو دوست ندارم يعني وقتي اتو مي کنه من دوباره بايد برم اتو بزنم بنابراين ترجيح مي دم از اول خودم انجام بدم يا گردگيري و جاروبرقي کردن همينطور ولي خوب بدغذائيش چيزي نيست که بتونم راحت باش کنار بيام يا مثلا در مورد فداکاري بابک وقتي تو مود خوبيش باشه خيلي برام مايه ميذاره ولي خوب وقتي هم مي افته رو اون دنده اعصابمو به هم مي ريزه ولي خوب تو هم راست ميگي مديريت خيلي چيزا هم دست خودمه که گاهي زياده روي مي کنم ولي از اين به بعد سعي مي کنم متعادل باشم . ممنون سارا جون از راهنمائيات .