بهااااااااااااااااااار همه چي برا من نصفه س!نمي فهمم سرجمله ها كجاس ته ش كجاس!!!
خوبي؟ خوش گذشت؟ بهار ديوان حافظ خريدي برا خودت؟ راستي تو اون شب به ملت چه شامي دادي؟من وسط روضه نتونستم كامل فوضولي كنم
بله! من هم نتيجه گيري زهره را تاييد ميكنم!!
در ضمن اون كامنت دوميشم تاييد ميكنم! بهار ميگما دعا كن بابام دلش به رحم بياد عيديه ما رو يه سفر ببره من بيام طرفاي شما!
اي خداااااااااااااااااااا!
تولد عاطفه بود ديگه! دختر خاله م! همون كه اراكه! اين يه ترمي كه رفتم اراك كلي رابطه مون دوستانه خواهرانه ترتر شد! اونم كه كااااااااامل تو و زهره و فائزه رو مي شناسه! خيلي وقتا كه مثلا تو يا زهره اس ميداديد و من مي خنديدم يا مي رفتم تو هم عاطفه پيشم بود و اونم مثل من يا مي خنديد يا غصه مي خورد و دعا ميكرد!
بهار جان كجاي كاري مادر؟ امروز نوشته هامو بردم يه جايي كلي زدن تو ذوقم! البته من بشددددددت از اينكه انتقادم كنن خوشحال ميشم اما حدس ميزدم چندان راهمون به هم نخوره! من دقيقا مثل تكست هاي راديو مينويسم! كوتاه و اصولا ادبي! حالا بازم دعام كن اون اصل كاري جور شه!
مواظب خودتم باش!به آقا بابك هم سلام برسون!