• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : در حال آوارگي ........
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    واااااااااي بهار يه عالمه نوشته بودم كن فيكون شد!

    اوضاع من كه بدتر بود!‏ هيچ جا كه نرفتيم يه مادربزرگ عسلم دارم كه رفتن ديار پدربزرگ جان ... ديگه اونجام نبود كه بريم! دق كرديم رسما!

    تازه آقا محمدرضا خوبه كه اوضاع شما! ذوق اومدن كوچولوت اصلا گذاشت تلخي تو خونه موندنو بچشيد؟ پيش پيش شيريني يادتون نره ها!

    فهلا همينا تا باز بيام

    پاسخ

    سلام جيگر . مي دونم چون بارها اين بلا سر خودم هم اومده ولي انگار تعضي وقتها خواست خدا نيست که بعضي حرفها ثبت بشه . الانم که سر کار هستم . بهرحال ممنون از اومدن دوبارت . تو هم مثل من خودت رو با اين شعر دلگرم کن که :گر صبر کني ز قوره حلوا سازي .......مراقب خودت و اميررضا باش ....