• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : من برگشتم ....................
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بابک 
    سلام به زهره خانم و زينت خانم و اينا
    به بهار ميگم خدا يه بار دنيا رو بهت داده ديگه چي ميخاي بعدشم مهديه که دختر دختردايش تصادف کرده بعدشم زينت خانم يه دوروز با اين زهره خانم رفت اومد کردي اسش شدي اصفهاني؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ

    از كي تا حالا مهدي دختر شده ؟؟؟؟؟؟؟؟منظورم از مهديه اين بود كه مربوط به مهدي است . نقطه سرخط ميگم شما با اين استعداد هميشه دوسه تا باديگارد همراتون باشه مي ترسم سازمان سيا بدزدتت ....!!!!!!!!!!!!!!

    سلام ...

    من هي ميگم موتور جيزه برا جوونا!‌ قبول نميکنن!

    چيطوري؟ تو کشتي منو بااين حافظه ت!!!!! خب وبلاگو بذار تو پيوندات خانوم حافظه!

    آخييييي!‌ انقده دلم برات تنگوليده! بهااااااااااااار

    به آقا بابکم بگو بياد باز کل کل کنيم حال ميده!

    پاشيد با زهره بيايد قم ديگه! گفتم جاي موندنم داريم! زهره ميدونه!

    دوستت ميداريم

    بووووووس

    eeeeeeeeeeeeeeee

    چي شده مهدي؟؟؟؟

    خوبه حالا؟

    پاسخ

    من نرفتم ببينمش ولي انگار خيلي درب و داغونه . شبي باهاش حرفيدم با تل ولي دلم طاقت ديدنش رو نداره . ديسك كمرش زده بيرون . لگنش مو برداشته . روي آسفالت كه كشيده شده گوشت رونش كنده شده خلاصه كه حتي تصور اين چيزا هم منو ديونه مي كنه چه رسد به ديدنش . آخرشم اين بچه جونش رو پاي اين موتور و اين طرز رانندگي ميذاره . دعا كن زود خوب بشه هرچند گمون نكنم ........