درددل آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ
پنج شنبه 92 آذر 14 :: 9:16 صبح :: نویسنده : بهار
سلام دوستان . به توصیه بهار هر ماه یک بار میخام بیام اینجا بگم زنده ام . خوب بهرحال اینم پیشنهاد بدی نیست . بهار جان اومدم نوشتم زنده م . اما اینکه چرا تونستم بیام علت داره عزیزم ........ دیروز وانیا یک سال و نیمه شد و واکسن یکسال و نیمه گی رو نوش جان فرمود و به همین دلیل دستمان بند تب و بیماری ناشی از واکسن می باشد . امروز هم بنده سرکار نرفته و در خانه تشریف دارم و به دلیل داروهائی که خورد وانیا خانم داده ایم تا شاید از درجه تب ایشان بکاهند دختر خانم گل گلابمان در خواب به سر برده و من فرصت پای نت آمدن را (آن هم با حفظ همه مسائل امنیتی برای بیدار نشدن دردانه مان ) پیدا کرده ام . خوب چه خبرا ؟ من خیلی خبر دارما ولی بخدا مجال نوشتنش رو ندارم . البته خبرا همش مربوط به سرکار میشه . حالا تا وانیا خوابه می نویسم ....... یادتون هست از ساختمان جدیدمون و شرایط بدش گفتم ؟ ضمن اینکه میخاسن به دلیل کمبود جا تازه میز من رو به اتاق درآمد منتقل کنن جایی که به هیچ وجه قابل تحمل نیست ..... قضیه دوران بارداری من و اون مسائل درگیری من با یکی از آقایون درآمد یادتونه ؟ من به دلیل همون قضایا اصلا حاضر به رفتن تی اون اتاق نبودم .... وانیا بیدار شد موضوع مطلب : |
||