سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درددل
درباره وبلاگ


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 28
  • بازدید دیروز: 72
  • کل بازدیدها: 193564



یکشنبه 88 خرداد 31 :: 7:28 عصر ::  نویسنده : بهار

سلام . احوال شما خوبه انشالله ؟
اینقدر فکرم این دو روزه مشغوله و کلافم که اصلا نمی دونم باید چکار بکنم .
وقتی گاهی اوقات نمی تونم راه حل مناسبی واسه بعضی مشکلاتم پیدا کنم ، کلا بهم می ریزم . بخصوص اینکه میخوام تو خونه هم کسی بوئی نبره ، دیگه یه دفعه ای میشه .


جریان از این قراره که توی بیمارستان ما ، یه بخشی به نام بخش آنژیوگرافی وجود داره که این بخش دارای یه خانم به عنوان مسئول بخشه که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه دور از جون شما بد زهرماریه !!!!!!!!
یعنی از اون آدمای غیر قابل تحملیه که فقط و فقط به خاطر اینکه رئیس بیمارستان (حالا روی چه اصل و اساسی نمی دونم !!!!) به طرز غیر قابل باوری ، ازش حمایت می کنه و از طرف دیگه آدم یه جورائیم ناجورم هست ،( یعنی می دونی چرا می گم ناجور نه اینکه خدای نکرده مشکل اخلاقی داشته باشه ، نه ، اینکه به راحتی آب خوردن توی چشمات زل می زنه و دروغ میگه و خیلی راحت هم به خودش اجازه میده به طرف مقابلش توهین کنه ) کسی حاضر به کل کل کردن باهاش نیست و از طرف دیگه هم چون حرف مدیر بیمارستان رو هم قبول نداره ، توی هر مساله ای که پیش میاد ، کار حتما باید به رئیس بکشه ، وقتی هم که به اینجا می رسه ، اون خانم ، برنده بازی میشه !!!!!!!!
حتی یه بار ، رئیس بیمارستان ، توی جلسه ای که برای حل یه مشکلی که این خانم ایجاد کرده بود ، تشکیل شده بود ، به بچه ها گفته بود : هر کی به این خانم توهین کنه ، مثل اینه که به خانم من توهین کرده !!!!!!!!!!!!!!!
حالا دیگه شما حساب کار و بکنید که ما با کی طرفیم !!!!!!!!!!
و چطوری باید این خانم واقعا غیر قابل تحمل رو تحمل کنیم .
بیچاره شوهرشم حاضر به تحمل این نبوده چون نه طلاقش داده نه باش زندگی می کنه ، شنیدم که جدا از هم زندگی می کنن !!!!!!!!!!!
این مقدمه رو گفتم که بگم این بار پر این خانم به من بیچاره گرفته . البته از ابتدای حضور من توی این بیمارستان ، من باهاش کل کل داشتم ، ولی هیچ وقت پای رئیس  وسط نبود، ولی بدبختی این بار پای اون وسطه که یه جورائی منو می ترسونه .
علت ترسم هم اینه که رئیس ما خیلی حوصله شنیدن حرف نداره . به سرعت هر چه تمام تر هم عصبانی می شه ، اجازه دفاع از خود هم بهت نمیده ، این تو شرایط عادیشه ، حالا اگه قبلش هم توسط این خانم ذلیل مرده ،‏تحریک و پر هم شده باشه دیگه وایییییییییی !!!!!!!!! حساب طرف دعوا با کرام الکاتبینه .
من به عنوان کارشناس مدارک پزشکی بیمارستان، مسئول اصلاح ، رفع نقص و شکیل سازی فرمها و اوراقی هستم که توی بیمارستان استفاده می شه و یه سری از این اوراق هم تو بخش آنژیو استفاده میشه .
یکی از این برگه ها ، گزارش اینترونشناله که پزشک باید پرش کنه . روی همین حساب ، من تغییرات مدنظرم رو توش اعمال کردم و بعد دادمش دست رئیس که ببره توی شورای پزشکی تاییدش کنه و خدا رو شکر نامه اش رو نگه داشتم . اونم روی نامه ام دستور داده بود که : تماس گرفته شود که منشیش گفت یعنی اوکیه .
ما هم بدون اظهار نظر این خانم دادیم 5000 برگ ازش چاپ کردند .
برای چاپ هر برگه باید درخواست مسئول بخش وجود داشته باشه . من گردن خورد دیروز صبح رفتم به این ذلیل مرده گفتم درخواست این برگ رو بنویسه . داشت می نوشت که گفتم البته یه کم تغییر کرده ، یهو گفت : نه ، پس باید بیاری ببینم .
بهش میگم استاد تاییدش کرده ( یعنی همون رئیس بیمارستان ) میگه اون که اطلاع نداره !!!!!!!!!!!!!!
بهش میگم اینا چاپ شده ، میگه پس چرا از من درخواست می خوای !!!!!!!!!!!!!!!
وای خدا !!!!!!!! داشتم دیونه می شدم . یعنی این نکبت ، حتی نظر رئیسم قبول نداره ، اونم کسی که همه استاد صداش می کنند .
دیروزم که روز آنژیو خود استاد بود و دفتر مدیریت نمیومد و این یعنی پخته شدن رئیس ، توسط سرکار خانم !!!!!!!!!!
هیچی دیگه ، منم با اون نامه ای که گفتم یه راست رفتم پیش مدیر که خودش دلش از دست این خانم خونه و رئیس دست و بالش رو بسته .
جریان رو بهش گفتم ، به منشیش گفت به خانمه زنگ بزن بگو چون خانم فلانی با استاد هماهنگ کرده ، و ما هم این اوراق رو چاپ کردیم باید ازش استفاده کنید .
ولی مگه این زنیکه از رو میره؟؟؟؟؟؟؟؟در کمال پرروئی میگه نه با من هماهنگی نشده !!!!!!!!!!!!!!
استادم که قربونش برم حافظش فوق العاده قویه ، گفته نه با من هماهنگی نکرده . !!!!!!!!!!!!!
داشتم آتیش می گرفتم . امروزم که چون بایگانی بودم ، یادم رفت برم با استاد صحبت کنم ، ظهریه مدیر رو دیدم گفت : با استاد صحبت کردی ؟
گفتم نه . گفت بیا باهاش حرف بزن .
اون بدبختم از دست این زنه دیونه شده . فقط دلش میخواد این مسئولیت رو ازش بگیره ولی از استاد جرات نمی کنه !!!!!
حالا موندم چه خاکی به سرم بریزم . اون که اجازه نمیده من حرف بزنم . البته تا حالا اصلا با من بد حرف نزده ، قبولمم داره ولی بین من و اون زنیکه طرف کدوم رو می گیره ؟ الله اعلم !!!!!!!!!
بدبختانه فردا و پس فردا هم به خاطر عمل علی مرخصیم ، ولی 5 شنبه باهاش کمیته مرگ و میر دارم . خدا بخیر کنه . تو رو خدا دعا کنید بخیر بگذره . اصلا از فکر اینکه چه جوابی باید به استاد بدم در نمیام . تو خواب ، تو بیداری ، سر غذا ، سر نماز و در هر حالتی خودم رو جلوی استاد تصور می کنم که دارم بهش جواب پس میدم . البته می دونم که اتفاقی نمیفته ولی از این متنفرم که در برابر این زنیکه ، کم بیارم . فقط همین .  
خوب دیگه ،فقط واسم دعا کنید جلوی این خانم ، ضایع نشم تا ببینیم چی پیش میاد .............
در پناه حق و وقت بخیر .................




موضوع مطلب :