سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
درددل
درباره وبلاگ


طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 6
  • بازدید دیروز: 91
  • کل بازدیدها: 193633



یکشنبه 91 بهمن 1 :: 11:7 عصر ::  نویسنده : بهار

سلام . می دونم از 24 دیماه تا حالا خیلی دیر شده ولی باور کنید حتی به اندازه یک ثانیه فرصت آزاد نداشتم بتونم بیام بنویسم .
الانم از وقت خوابم زدم که بتونم بیام بنویسم . وانیا و بابک خوابن که من فرصت کردم بیام اینجا و یه سر کوچیک هم به وبلاگای دوستام بزنم .

اولین دندون وانیا خانوم روز 24 دیماه دراومد .

سالگرد فوت مامان بزرگم هم همین روزه . واسه همین برای منی که تاریخها خیلی خوب یادم نمی مونه این هم مناسبت شدن خوبه تا برای همیشه تاریخ دراومدن اولین دندون دخترم رو به یاد داشته باشم .

خیلی نق نق کرد و پاش له شد و بی تابی کرد ولی بازم خدا رو شکر کار به جاهای باریکتر نکشید . حالا وقتی با قاشق بهش غذا میدم یا لیوان آب رو به لبش میذاریم صدای خوردن دندونش به قاشق یا لیوان رو می شنویم و ذوق می کنیم . بخصوص بابک که از بس قربون صدقه ش میره حوصله ادم رو سر می بره !!!!!!!

البته یکی دوباری هم با این دندون تازه کار تیز و برنده موقع شیر خوردن حساب منو رسیده که خوب کاریشم نمی تونم بکنم .
ولی دندونش هنوز وقتی می خنده پیدا نیست فقط وقتی دست می زنی یا به چیزی می خوره متوجه میشیم .

این روزا حال و روز روحم خوب نیست . یه مشکل بزرگی واسه زندگیمون پیش اومده که اگه خیلی زود حل نشه بحران بدی رو تو زندگی برامون ایجاد می کنه . منم بی صبر و طاقت و نگران و خسته .......

واقعا اگه خیلی زود حل نشه نمی دونم چی میشه یعنی اصلا نمی تونم بهش فکر کنم .

بابت به وجود اومدن چنین مشکلی خیلی دارم بابک رو اذیت می کنم چون از نظر من اون مقصر 100% پیش اومدن این مشکله . هر چند می بینم خودشم خیلی ناراحت و نگرانه ولی برای من غیرقابل تحمله .

اون از من خیلی صبورتره و من خیلی دارم اذیت میشم و اذیت می کنم . ولی خیلی هم نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم .

و مطمئنم هر چی طولانی تر بشه اوضاع وخیم تر هم خواهد شد .

پس لطفا خیلی برام دعا کنید خیلی ..........




موضوع مطلب :