• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : دلم واسه خودم تنگ شده ........
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اما يه چيزي بگم راجع به مشکلات مادي و مالي و علاقه وافر شما به حضرت علي (ع) :

    اگه مي توني بيشتر از مولاي متقيان بخون ... البته دست نوشته هاي کساني رو بخون که اعتبار دارند ...

    نميگم مشکلات مادي من بيشتر از شماست اما کمتر از شما نيست (خوب شما کمتر از زندگي من مي دوني ) ...

    نمي دونم روزي مي رسه که به اين مقام برسم يا نه ... اما شما هم واسم دعا کن : من آرزو دارم روزي برسه که درآمد حلالي کسب کنم و عمده اون رو صرف مشکلات مالي بيمارهايي کنم که توانايي پرداخت مخارج درماني خودشون رو ندارند و اندک علمم رو براي کساني خرج کنم که به خاطر مشکلات مالي با فقر فرهنگي و بهداشتي مواجه شدند .

    اين تمام آرزو و تلاش من هست و تنها انگيزه من براي درس خوندن ...

    شايد به نظر خيلي ها آرزوي من مسخره يا آرماني بياد

    مي دوني ديشب به چي فکر مي کردم ؟ به اينکه کاش يه اتوموبيل داشتم که اينقدر براي رفت و آمد اذيت نمي شدم و کلي فکر و خيال هاي ديگه که من توش فرو رفتم ... حتي براي خريدش برنامه ريزي و تصميم هم گرفتم !!! اما يهو همه ي افکارم رو پاره کردم و دور ريختم ... به خودم گفتم : يه اتوموبيل چند سال قراره براي من عمر کنه ؟! اصلا خودم چند سال قراره عمر کنم ؟! عمرم رو پاي چي بدم ؟! پاي دنيا ؟! تلاشم رو هزينه چي کنم ؟! هزينه دنيا ؟!

    بعد ياد مولامون علي (ع) افتادم . ايشون مدت ها کار مي کردند و زمين هاي زيادي رو کشت و آباد مي کردند ... چاه هاي آب مي ساختند ... خانه و منزل مي ساختند و بعد ... همه رو وقف مي کردند و اندکي در حد معاش خودشون نگه مي داشتند !!!

    خوب من که نمي تونم مثل ايشون باشم ولي حداقلش اينه که براي مال دنيا غم به دلم راه ندم يا خدايي نکرده طمع يا حسرت به چيزي نبرم

    ....

    اينا رو گفتم فقط براي درد دل

    دوستت دارم