• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : مرده اي که زنده شد ......
  • نظرات : 1 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    داشتم نوشته هات رو مي خوندم انگاري پابه پاتون اونجا بودم عجب حسي بوده يهويي زنده مي شد. اگه زنده مي شد ديگه اصلاح مي شد؟ واااااااااي بهار با چه اتفاقايي برخورد مي کنين...... واقعا بيچاره دختر مردم که اينجوري بدبخت ميشن . خيلي نامرديه که زن بگيري واسه پسرت که آدم شه مثلا زنه آدمش کنه . خب اون دختر بدبخت ميسوزه و تباه ميشه . حالا درد داعتياد نباشه بيکاري بي عاري بي مسئوليتي و هزار چيز ديگه باشه مگه زن گرفتن راه درمان ننر بازيهاي اين جور مردمونه . خدايا ازشون نگذر همچين آدمايي رو اون دختر و اون بچه هايي که ازاين ازدواج بوجود مي آن و تباه ميشن چه گناهي کردن که بايد جور تربيت ناصحيح اينا رو بکشن
    پاسخ

    واقعا !!! منم اولش که گفت جوونه گفتم کاش واقعيت داشته باشه ولي بعد که سوپروايزرمون گفت معتاده گفتم همون بهتر که بميره . اين آدما که بودشون واسه خانوادشون جز بدبختي چيزي نداره اقلا شايد نبودشون بهتر باشه . ولي درکل دلم واسه اونکه مي شد برادرخانمش سوخت که از الان به فکر سياه بختي خواهرش بود ......