• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : بازم دزد .....
  • نظرات : 0 خصوصي ، 17 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    واي

    ما هم اين تجربه رو داريم..........اون شب که خونمون دزد اومده بود...رضا گفت چرا چراغ اتاقت روشنه؟..گفتم شايد يادم رفته خاموش کنم..بعد گفت چراغ راه پله هم که روشنه........در خونه و پارکينگ هردو بسته بود واسه همين شک نکرديم!
    بعد که رضا رفت در پارکينگ رو باز کنه ديديم برگشت و با عجله رفت سمت در خونه و............
    واي وقتي رفتيم توي خونه خيلي وحشتناک بود...الآن مامان بعد از اينهمه ميگن اونشب تا مرز سکته رفتن!...جداي از ضرر مالي بدجور استرس به آدم وارد ميشه.!
    حالا از ما که خداروشکر ضرر مالي اونقدرا نداشت..يعني اينقدرا چيز نداشتيم..اما من تا خيلي وقت بعدش مي ترسيدم شبا..........

    پليس هم خيالت راحت هيچ کاري نميکنه..واسه ما هم فقط اومد و رفت!
    خيلي دلم سوخت..مخصوصآ حالا که ميخواستن خونه بسازن

    ولي وقتي اس زدي جدي فکر کردم سر کاريه!

    پاسخ

    کافر همه را به کيش خود پندارد !!!!!!! ولي جدي تا مدتها اثرش به جاست مثل ديشب خودم که بابک در رو باز کرده بود من زود برم تو سردم نشه من فکر کردم در بازه سکته کردم به خدا