• وبلاگ : درددل
  • يادداشت : بازم خانه سالمندان .........
  • نظرات : 1 خصوصي ، 13 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + زينت 

    به به!ايول!چه عجب! تو نه ها!اين كامنتينگ! عصري!نه يعني عصر ديروز تا مرحله خل شدگي!(همون ديوونگي)پيش رفتم!نزديك بود با مشت شايدم با كله(منظور سر گرام)بيام تو مانيتور! اه اه!چه خاطرات بدي بود

    بگذريم!

    تو خوبي؟ خوش ميگذره؟

    ميگما تو واقعا خجالت نمي کشي؟ خب چرا آدمو ميذاري تو خماري؟ اسمو چرا جواب ندادي خوف؟ دم سحري آدمو منتظر ميذاري!

    پست قشنگي بود! من گفتم اين رانندگي تو آخرش کتاب ميشه! بابا مواظب باش! يهو ديدي رانندگيتو سوژه ي يکي از نوشته هام کردما! از ما گفتن بود

    ول يخداييش ايول به اعمتاد به نفستکلا با آقيون بايد همين طور رفتار کرد تا يه وقتي وهم برشون نداره يه خانوم ديدن بش راه ندن!دهه

    خب آخه قربانت برم اون جوابي که تو دادي يعني زنگ نزن ديگه! اگه ميخواستي مي گفتي بزن عزيزم!خوشحال ميشم صداتو بشنوم! بعد وقتي زنگ زدم مي گفتي راستي من خانه سالمندانم! که اونم يعني کمتر حرف بزن! ياد گرفتي؟ حالا يه بار تکرار کن!

    ديگه اينکه مي بينم اينجا شده چت روم تو وزهره! به به! خب نمي گفتم يحتمل حناق(شايدم هناق يا حناغ يا هناغ)مي گرفتم!

    عکسا هم قشنگ بود! عمرا کار تو که نبود! مگه تو هم بلدي عکس اينجوري بگيري؟تقصير خودته بهار! حرصم ميدي منم تلافي ميکنم!

    ميگما من جاي زهره بودم جاي جي پي اس خودم باهات ميومدم! ديگه پول هم خرج نميکردم! نه؟

    راستي اون گربه هم تو خونه سالمندان بود؟ کشته منو اين خلاقيتت!

    واااااااي خدا بهم رحم کنه! بهار الآن خوبي؟ اين شکلي نيستي؟

    خب شوخي کردم جانم!

    بيسکويت فرخنده چيه؟ هان؟ خب حداقل عکسشو ميذاشتي! ما فقط بيسکويت مادر ميخوريم

    خب شب قدر خوب بود؟ خوش گذشت با خدا؟

    راستي ميخوام تحريمت کنم يه چند وقتي اس نزنم ببينم تو کي ياد ميکني!هان ؟خوبه نه؟اگه طاقت بيارم!

    مواظب خودت باش!

    پاسخ

    سلام . زينت بخدا هر چي بگي حق داري . از بي احساسي و بي عاطفه اي و ........ ولي بخدا جوابي واسش ندارم . آخه خداداديه . دست من نيست بخدا . تو كه دوري از من حالا ببين زهره چه تحملي داره با من !!!!! اون يه دنيا احساسه مثه تو و من يخ يخ !!!!! نمي دونم چرا تا حالا از دست من ديونه نشده . ضمنا عزيزم بخدا من جواب اس رو ميدم ولي نمي رسه وگرنه اينقدرها هم بي معرفت نيستم . اگه اس نزني كه تازگيها هم خيلي كمش كردي من خواهم زد ولي اين كار و نكن . جواب بدي رو كه با بدي نبايد داد !!! حالا من بدم تو كه نبايد بد بشي . ولي هيچ كس خبر از دلم نداره كه چه غوغائي توش به پاست !!!! حال و هوائي دارم كه خودمم نمي دونم چيه ؟ فقط دعا كن واسم . اي بابا . ماشالا آف هم كه بت نمي رسه !!!!!! حالا تقصير منه همه اين چيزا ؟؟؟؟؟؟ ديگه نمي دونم چي بگم جز اينكه مراقب خودت باش . منتظر زنگت هم هستم . مشتاق شنيدن صداي قشنگت . ولي اون روز اگه زنگ مي زدي خوب حال تو هم گرفته مي شد ديگه . واسه همين گفتم نزني . حالا به موقع انشالا . خوب ديگه فعلا بايد برم . دعا يادت نره . خدا نگهدار .