درددل آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ
پنج شنبه 91 شهریور 2 :: 11:15 عصر :: نویسنده : بهار
وانیا در آرایشگاه ( گفته بودم بردم موهاشو کوتاه کردم !!! ) من کاملا بی تقصیرم !! هر چه فریاد دارید بر سر بابک بزنید ...... اینم شانس ماست دیگه تولد منه خاله ام واسه وانیا لباس می خره !!!!!! وانیا در نیاسر وانیا و نازنین زینب خواهرزاده باران در حرم حضرت معصومه (س) وانیا 4 روز بزرگتره .... اینم عکس روز اول مبین کوچولو ( برادرزاده تازه متولد شده ام ) و بالاخره عکس روز چهارم مبین موضوع مطلب : چهارشنبه 91 شهریور 1 :: 5:32 عصر :: نویسنده : بهار
سلام . احوال شما چطوره ؟ ممنون بابت تبریکات عمه شدنم . هنوزم فرصت نشده عکسش رو بذارم ولی می ذارم ........ گفته بودم دلم میخواد اولین مسافرت وانیا یه سفر زیارتی باشه و بیشتر دلم می خواست ببرمش مشهد ولی خوب فعلا واسه مشهد شرایطمون جور نبود واسه همین دلم می خواست برم قم . چند وقتی بود فکرش تو سرم بود تا اینکه قبل عید فطر به بابک گفتم میای یه سر بریم قم و بیایم ؟؟ بابک هم که خدا وکیلی خیلی خوش سفره و عاشق تصمیم ها و کارای یه دفعه ای و بی برنامه ریزی گفت حالا بذار ببینیم چی میشه ؟؟ موضوع مطلب : |
||